Skip to main content

«سازاخ» گرامی،

«سازاخ» گرامی،
آ. ائلیار

«سازاخ» گرامی،
به « شاعر و سیاست» اشاره کرده اید. که موضوع مهمی ست. و توضیح آن حداقل به یک مقاله نیاز دارد.
اما اینجا به چند نکته اشاره میکنم:
1- هرکس میتواند با هر شغل و استعداد و هنری که دارد یا ندارد به سیاست وارد شود.
2- اما صاحب نظر لازم است در موردی که صحبت میکند « آگاهی و اطلاعات و تجربه» ی لازم و ضروری را داشته باشد؛ و
هوایی و بدون مطالعه ی کافی « حرف پرانی» نکند.
3- متاسفانه برخی مانند محمود دولت آبادی، اسماعیل خویی، و قلم زنانی مثل م.سحر بدون اینکه در مورد سیاست
آگاهی کافی داشته باشند وارد میشوند. و عملا نشان میدهند که از واقعیات محیط دوراند.
4- به قول زنده یاد صمد بهرنگی، شاعر و نویسنده و هنرمند، لازم است حداقل به اندازه ی سیاستمدار به عرصه ی سیاست و جامعه ، شناخت داشته باشد که بتواند حرفش را مطرح کند- نقل به مضمون.

اما اینان نیازی به این « شناخت و دانش و تجربه» ندارند. و میایند« هرچه دل تنگشان میخواهد میگویند و میروند».
5- از سیاستمداران نامی که شاعر هم بودند و شهرت جهانی دارند، هوشی مین از ویتنام و مائو از چین را خیلی ها می شناسند.
6- انسان چه شاعر باشد و چه نباشد، وقتی خود را به عنوان صاحب نظر مطرح میکند، لازم است « مایه»ی لازم را داشته باشد و پاک روی هوا حرف نزند.
7- شاعر و نویسنده ای که تبعیض فرهنگی صدساله ی دهها میلیون انسان را در جامعه ی خود نبیند، نشناسد، نداند چرخ سیاست در جامعه چگونه میچرخد، چنین کسی « نه هنرمند است و نه سیاستمدار». و نه از « شناخت عادی » برخوردار است.
8- متاسفانه ایده لوژی « ناسیونال-شونیسم» اینان را از تعقل عادی نیز باز داشته است.
9- یادش بخیر هوشی مین « شاعر و سیاستمدار و انقلابی» را که سرود:
« از مـرگ قـوی تـریـم
مـا چـون بـرنـج زار هـای "چـه هـوا"
هـر سال درو می‌شـویـم
و سال دیـگـر
دوبـاره،
با سـاقـه هـای پـر بـارتـری مـی‌روییـم...»