در ابتدا مراتب اعتراض خودم را

4.به دو شکل بازگشت به ادیان قرون وسطا و سلطه گری نژادپرستانه
5.پرچم های آنها در دستان سه ارتجاع خاورمیانه، عربستان ، ترکیه و اسلامگرایان ایران (خاستگاه اسلامی)
6.چرخش به راست جهانی در امریکا و اروپا، سیاست بازگشت به عصر امپراتوری های اسلامی و جهانگستری ترک نژادان و عرب نژادان، اجزاء یک روند ارتجاعی - بازدارنده جهانی می باشند.
7.پس از تهاجم قبایل وحشی و سلطه درازمدت آنها، لایه هائی از جامعه زیر نفوذ دینی - فرهنگی قشری عقب مانده رفتند
________

من در مورد قسمت دوم نوشته ایشان بحث نمی کنم
ببینید برای درک نوشته ایشان من یک مقدمه در دو فیلد می نویسم
دوستان ،فکر زمان ندارد ! یعنی نمی توان گفت که این فکر چون نو است بپذیریم یا رد کنیم
همچنین فکر ،مکان ندارد یعنی نمی توان گفت که چون متعلق به غرب یا شرق است مردود یا صحیح است .
مگر شما فقط اکسیژنی را که از جمکران آمده باشد تنفس می کنید ؟ شما در پاریس هم تنفس می کنید ! همچنین بدن در اکسید کربن را دفع می کند چه از تهران باشد چه از پاریس ... بنابراین در فلسفه اگر مبحث نظر باشد باید به حق یا باطل بودن و اگر عمل باشد باید به کارامد یا ناکارامد بودن توجه بشود .
نکته دوم مسئله ناسیونالیسم است ناسیونالیسم یعنی اولویت ملت خودم بر دیگر ملت ها در رفع مشکلات ... دوستان اساس همین دموکراسی که عده ای سنگش را بر سینه شان می زنند ناسیونالیسم است !
آیا می پذیرید اون به قول این فرد ،زمینیان همگرا یافته، در انتخابات کشورتان دخالت کنند ؟
آیا اگر فرضا ایشان در انتخابات مجلس شرکت کند و بگوید به من رای بدهید تا وضع فلان کشور الف یا ب را درست کنم !آیا کسی در ایران به ایشان رای خواهد داد ؟
بنابراین اینکه کسی اسمان ریسمان ببافد در مورد همگرای زمینیان که همان انترناسیونالیسم چپ هاست بیشتر به یک جک شبیه است تا نوشته یک روشنفکر !
جامعه بشری شاید از منظر تکنولوژی ایستا نباشد اما از نظر اخلاق و خو فرقی نکرده است همان مسائلی که در قرون قبل سبب درگیری بشر بود امروز نیز همان است .
پس شاید بشر از منظر ابزار رشد داشته است اما از نظر خو و منش خیلی تفاوتی نکرده است . ابزار همان ابزار است
ابزار برای راحتی و افزایش کیفیت است و تاثیر چندانی بر اموری نظیر فرهنگ و اخلاق ندارد
اصلا اخلاق را به اخلاق قدیم و جدید تقسیم کردن خود خبط است ... که در مجال این بحث نیست ما وارد فلسفه اخلاق بشویم .
پس اینکه ایشان ابزار رامایه پیشرفت و پسرفت اخلاقی میداند غلط است .
در بند دیگر ایشان ترکیه و عربستان و اسلامی های ایران ! را باعث هرج و مرج در جهان می داند
اولا اینکه چرا ایشان همه ترک نژادان به قول خودش و عرب نژادان و تنها اسلامی های ایران را باعث هرج و مرج در جهان می داند جدا خنده دار و نشانه افکار شووینیستی -راسیستی منتج از فرهنگ اعور شاهنامه است .اما واقعیت این است که این سه کشور اصلا چنان توان اقتصادی و سیاسی را ندارند که نظم جهان را به چالش بکشند و این نکته نظر نیز بیشتر به یک جک شبیه است .
در پایان ایشان گذشته ایران را فاخر و امروز آن را خرابه ای ناشی از حمله قبایل وحشی می دانند .
جدای از این مطلب که چطور امکان دارد یک ملت متمدن عرصه را به قبایل وحشی ببازد یا اینکه چطور ایشان 300 سال فاصله بین هخامنشیان و ساسانیان والبته دین زرتشت و نظام کاستی حاکم بر ایران آن دوره ،که حقیقتا می توان صفحه ها در مورد ناکارامدی ،پلیدی و... ان نوشت را ندیده می گیرد و فراموش می کند سه چهارم جهان زیر نگین انگشتری ترک نژادان بوده (مثل مسکو) و چظور فقط ایران عقب مانده .
باعث می شود بیشتر متوجه این نکته شویم که آینده ایران به خاطر همین نظرات پوچ تیره و تار است!
فرهنگ کژ،پلید و ناکارامد مبتنی برشاهنامه ...