Skip to main content

من آواره ام! چون متولیان« خدا

من آواره ام! چون متولیان« خدا
Anonymous

من آواره ام! چون متولیان« خدا»، حامیان و شریک های « الله» و عمله های الهی زنده ماندن را بر من روا نمی دارند و هرآینه اگر بر من که اندیشه ام با ذهنیت آنان در تضاد است دست یابند، سرنوشت همان جوانان در انتظارم خواهد بود.
من آواره ام. من از خانه ی پدری رانده شده ام. من زندگانی را دراین دربدری باخته ام...
مرا کنون هم زنده مپندارید. من در فراق آن خاک کم حاصل، آن هوای خشک تابستان وآن سرمای شلاقزن زمستان، مرده ام. اگر زمانی زنده بودم، اکنون ملزم به زندگی ام. اگر گویا و سرزنده بودم، اکنون جماد و میّت شده ام. اگر در اقلیمی ساکن بودم، کنون سرگردانم. اگر سالم و به سامان بودم، حال خسته و پریشانم.
من پریشان از دست بیداد رفته بر میهنم. من ویلان در غربت غربم. هیهات که من در این بهشت روی زمین غریبم... آخر من کوچیده ام، من میهن رهاکرده ام، من بی وطنم.