Skip to main content

دوستان عزیز،

دوستان عزیز،
آ. ائلیار

دوستان عزیز،
1- در جامعه ی ما نمی توان هیچ گرایشی را حذف کرد.
مجبوریم با وجود همه ی گرایشها از راست تاچپ، از مترقی تا ارتجاعی، مسایل خودمان را تا حد ممکن جمعی، در طیف بیشترین گرایشها حل کنیم. اما این به معنای موافقت با همه گرایشها نیست، بل به معنی « دیالوگ» با همه ی گرایشهاست.
2- جنبش آذربایجان یک جنبش رفع تبعیض مسالمت آمیز بوده و هست. این نقطه قوت حرکت ماست. و براستی در میان خشونتهای جهان معاصر، خصلت افتخارآفرینی ست. در مقالاتم اشاره کرده ام.

3- این مقاله خواننده را متوجه وجود یک «فلسفه ی دیگر» میکند تا شاید بتوان توسط آن « مشکلات جامعه ی ایران و آذربایجان» را دقیق تر گشود و به حل اش نزدیک شد. این فلسفه تنها مربوط به آذربایجان نیست، بل همه ی جامعه ی ایران را مد نظر دارد.
هومانیسم، و رهایی، به خواست همگان مربوط است.

4- برای اینکه « حق انتخاب » را در ابعاد فردی و اجتماعی قانونی درک کنیم ، ناچاریم به ارزشهای «هومانیسم و رهایی» تکیه کنیم.
5- « ناسیونالیسم غالب» حق انتخاب را نفی میکند. تنها انتخاب خود را شامل حال همگان میکند. این کار در دنیای مدرن مشکل گشا نیست بل مشکل آفرین است. لازم است دور انداخته شود.
6- ایده لوژیهایی که در خاتمه ی مقاله نام برده شده اند، راههای آزمایش شده اند و نتایج مصیبت بار آنها را تجربه کرده ایم.
اسلام سیاسی شیعه و داعش تجربه شده، شاه گرایی و ناسیونالیسم فارسی در راست و چپ امتحان شده ، و نتیجه ی بیش از نیم قرن سلطنت ناسیونالیسم فارسی به انقلاب منجرشد و نتوانست پاسخ گوی نیاز جامعه باشد.
7- چپ جهانی با تکیه به استالینیسم و مانندهای آن به « اختناق و فقر و عقب ماندگی» دامن زد و سرانجام در میان « تضادهای» خود شکست خورد.
8- ناسیونالیسم ، چه در بعد غالب که زبان اکثریت جامعه را برید، و چه در بعد مغلوب که به قیام مسلحانه مجبور شد بعد از دهها هزار گشته مخصوصا در ترکیه، از میان کردها ، نشان داد که راه حل مشکل گشایی نیست.

9- فعالان راه دموکراسی ، رفع تبعیض ، عدالت اجتماعی نیاز به « راه دیگری» دارند. با راههای تجربه شده مشکلات ماها حل نمیشود.
10- هومانیسم( رعایت سعادت همه)، رهایی( زدودن تدریجی همه ی قید و بندهای اسارت بار که مانع بهزیستی انسان است)، میتواند ما را از تنگ نظری های ناسیونالیستی، نفی حق انتخاب، خشونت گرایی، تحمیل عقاید و پروژه ی خود به دیگران، و خصایل و خویهای پست، رهایی دهد. این آن چیزی ست که فعال مترقی برای فعالیت و مبارزه ی مترقی میتواند استعمال کند. لازم است کندوکاو راه را خود پی گیرد.
11- در مقاله اشاره ای به تمرکز گرایی، فدرالیسم یا استقلال و یا جدایی نشده است. چون مقاله « انتخاب درست یا غلط اکثریت یک خلق و ملت» را مد نظر دارد و این حق انتخاب را از آن مردم و مردمان میداند. در عین حال که حق نقد، و نه ی هر فرد، و فعالیت سیاسی مسالمت آمیز او را محفوظ میدارد.
ناسیونالیستهایی که حق انتخاب اکثریت مردم را نفی میکنند، لازم است متوجه شوند راه حل، نه نفی ، و نه ناسیونالیسم است، بل سعادت همگان و آزادشدن از قیود اسارت بار است. که فلسفه ی هومانیسم رهایی بخش در توضیح این امر است.
«حق انتخاب داو طلبانه» در ابعداد جمعی و فردی از عناصر مهم این فلسفه است.

12- مقاله به این نکته واقف است که « صحنه ی حاضر در جامعه ی ایران و جهان، بخور-بخور، و کشتار» است.
فلسفه ی این عمل « استثمار و دیکتاتوری ست» ، برای همین است که آلترناتیو خود را به عنوان « هومانیسم و رهایی »، مطرح میکند. راه تمدن ، راه انسان، بخور-بخور و کشتار، نیست. در ورای این بربریت راه دیگری نیز هست.
13- فعالان رفع تبعیض با اتکاء و درک فلسفه ی هومانیسم رهایی بخش ، میتوانند «خصایل و نیروی معنوی ضروری» برای اتحاد جبهه ای را کسب کنند.
14- دو راه وجود دارد، راه موجود، که « راه درندگی و کشتار و اسارت» است ، یا راه « انسان دوستی و رهایی از اسارت» ، که لازم است با تکیه به تجارب انسانی، و خرد و شجاعت و هوشیاری کشف و طی شود. انتخاب با شماست. اگر راه موجود را انتخاب کردید نباید فردا ناله کنید که خود افتاده را ناله نشایاست.