Skip to main content

جناب علی سلام؛

جناب علی سلام؛
بهنام چنگائی

جناب علی سلام؛
من لازم می دانم چند نکته کوتاه و برجسته را پیرامون پانویس شما یادآور شوم.
ـ من با فرهنگ و ساختار مونارشیسم(پادشاهی)مخالفتِ سازش ناپذیر دارم. چرا؟ چون حکومت فردی ست و در روند استقرار خود، به تمرکز فوق قدرت نیاز دارد و می انجامد. ناگزیر و بتدریج دچار سرکشی، خودکامگی، فسادها و... می شود. همانگونه که شاهان پهلوی شدند و همینک هم نظام ولائی در شکلی دیگر خودسری فردی، گروهی و استبدادمذهبی بشدت ضدبشری تری را ادامه می دهند.

ـ مونارشیم در ذات خود، همیشه در ایران و اغلب کشورهای جهان برابر اراده ی آزاد، شعور پویائی و اقتدار سیاست اجتماعی و طبقاتی آنها ایستاده، و در بزنگاه های شکنندگی خود، تا آنجا که توانسته بی رحمانه و برای بقای ساختار خویش کشتار کرده و با سماجت می ایستد. برای این هدف ضدمردمی هم، هرد ارتش شاهی و اسلامی تربیت می کنند.
در این عرصه بسیار می توان نوشت اما بگذریم.

جناب علی!
من تلاش سیاسی آقای رضا پهلوی را تأیید می کنم و همچنین ایجاد و تهیه اهرم مردمی و تدارک اراده و خیزش اجتماعی جهت سرنگونی رژیم را که وی در فتراکش است، با آن نیز موافقم. و البته این حق هر فرد متعهد و مسئول ایرانی ست که برای رهائی مردم و کشورش مبارزه کند.

اما نقد پیشین من به رضا پهلوی بدین خاطر بود که ایشان دم از انقلاب می زند! و من بعوان یک منتقد به دیدگاه صوری او، چنین گفتم:
ایده و سمتگیری او بسوی فردای آزاد و دمکراتیک درست است؛ لیک او می باید ابن انقلاب ضروری را پیش از همه در خانه و خانواده ی خویش آغاز کند.

(( و جسورانه به خیات ها و جنایت ها و سرسپردگی های بیشمار پدرانش به غربی و خصوصا امپریالیسم آمریکا و انگیس)) متمرکزشده و با یک دیدِ بیطرف انقلابی آن گذشته های سیاه و خونبار و دیپلماسی وابستگی را به دست تیغ تیز چالش خانوادگی پهلوی بکشاند.
به باور من این یک انلاب راستین در عرصه مونارشیسم جهانی و خصوصا ایرانی ست که بنام او ثبت خواهد شد.

در ضمن من با فرهنگ مرگ بر این و آن سر و کار ندارم. و اگر شما نقدی برگذشته ی چپ و یا طیفی از آن دارید، می توانید آنرا بسادگی بیرونی کرده و دست به افشاگری بزنید.
تندرست باشید