Skip to main content

٣

٣
Anonymous

٣
و من اوشودوم آی اوشودوم / داغدان آلما داشیدیم. ( سردم شد و از كوهستان سيب آوردم). آ لماجیغیمی آلدیلار / منه ظولوم سالدیلار. ( سيب هايم را گرفتند و بر من ظلم كردند.) من ظولومدان بئزارم / درین قویو قازارام. ( من از ظلم بيزارم، پس چاهى عميق خواهم كند...)
چاه تظلم. موراكامى و يوسف بايد خوشحال باشند كه ته اين چاه ننشسته اند. دار و ندارِ كوهستانىِ ما را گرفته اند و ما در پى حقوق خويش گرفتار. من از ظلم بيزارم. منزجر از ظلم و ظالم و خشونت و سركوب و تهاجم هستم. براى همين چاهى عميق براى به چاه انداختن ظلم و ظالم و سركوب خواهم كند. و مى كَنَم. صدايش را مى شنوى؟ حالا ببينم موراكامى و يوسف جرئت نشستن ته اين چاه را دارند؟