Skip to main content

جناب طهرانلی یا همان تورک

جناب طهرانلی یا همان تورک
اسامه

جناب طهرانلی یا همان تورک اوغلی سابق:
پروفسور «برايد وود» باستان شناس معروف امريكايي، راجع به زندگي انسان هاي نخستين روزهاي خلقت بشر مطالعات جالبي نموده و در شمارة نخست مجلة «آركئولوژي ويوانت» در صفحة 16، راجع به زندگي مردم ايران در حدود ده هزار سال پيش مطالب مفصلي منتشر نموده است و من در اينجا فقط قسمتي از آنرا عيناُ نقل مينمايم:
«كاوش هاي «گنج تپه» كه در انتهاي شرقي دشت كرمانشاه قرار دارد و بوسيلة هيأت باستان شناسان امريكايي انجام ميگيرد، (كاوش هاي «يونگ» و «اسميت» در سال 1966) اصلاعات جالبي در اختيار ما قرار ميدهند. بنابر تجزيه بطريقة كاربن 14 قدمت آثار مكشوف در اين ناحيه بين 8500 تا 7000 سال پيش از ميلاد مسيح قرار گرفته است. هنوز زود است بتوانيم اظهار كنيم آيا مردم «گنج دره» بكار زراعت آشنايي داشته اند يا فقط با شكار حيوانات و چيدن ميوة درختان جنگلي و يا استفاده از بعضي حيوانات اهلي

اهلي شده امرار معاش مينموده اند، ولي اطلاعات ما از 7000 سال پيش از ميلاد مسيح به بعد كامل تر ميشود. اكنون براي ما مسلم است كه در اين تاريخ از ناحية «ژارمو» كه در شمال شرق كشور كنوني عراق قرار دارد تا دره هاي حاصل خيز «زاگرس» در حوالي كرمانشاه و تا ناحية خوزستان، اجتماعات كوچكي در دهكده هاي كوچك گرد هم زندگي ميكرده اند و معاش آنها منحصر بشكار و خوردن ميوة درختان جنگلي نبوده است، بلكه محصول غذايي خود را براي فصل هاي سياه نيز انبار ميكرده اند. اين مطلب در مورد مكان تاريخي «گوران» و «تپه سرآب» كه اولي در «هليلان» و دومي نزديك كرمانشاه است نيز صدق ميكند. در اين نواحي مانند ناحية « «ژارمو» آثاري موجود است كه نشان ميدهد كه انسان در آنجا اسكان يافته بوده و تشكيلاتي بوجود آورده بوده است» .«در حدود 5750 سال پيش از ميلاد مسيح اجتماعات فوق وارد مرحله اي ميشوند كه در آن تربيت حيوانات اهلي و استفاده از آن عموميت پيدا ميكند، و با كاشتن حبوبات و سبزي هاي مختلف محصولي بدست ميآمد كه در خانه‌ها براي ايام مختلف سال انبار ميشد. اين مطلب براي نقاطي مانند «حسونه» و «حلف» و «سامره» كه در بين النهرين قرار دارند و براي جلگة شوش (كه بعدها تحت نام آنزان يا آنشان مكان استقرار قوم هخامنشي ) نيز صادق است » .
« …. در اين موقع ، اين طرز زندگي جديد، يعني تشكيل اجتماعات در اطراف مراكز كوچك براي تربيت حيوانات اهلي و زاعت، و انبار كردن محصول، در بعضي از نواحي اروپا و در ناحية تركمنستان كنوني، يعني در مشرق درياي خزر نيز معمول گرديده بود»
دنبالة آقاي «برآيد وود» بقرار زير است:
« … آثار «گنج دره» (نزديك كرمانشاه) بنابر تجزية بطريقة كاربن 14 بين 8500 تا 7000 سال پيش از ميلاد قرار دارد. بعد از آن (در روي آن طبقه)، به لايه اي برميخوريم كه در آن آثاري از ساختمانها مانند ديوار اطاق ها كه چهار گوش بودند و با خشت خام ساخته شده بودند ظاهر ميشود. روي ديوارها را با گل صاف بودند. در لايه هاي بالاتر بجاي خشت خام «چينه» بكار رفته است و روي ديوارهاي چينه اي را گل سفيد پوشانده اند. آلات و افزار هنوز از سنگ است وداس هاي سنگي (يعني داس هايي كه با قطعات سنگي كه در ميان دو چوب قرار ميگرفت) پديدار ميشود. كاسه هاي سنگي همراه آن است. تعداد زيادي مجسمه هاي كوچك از حيوانات اهلي شده با گل خام و حتي بعضي قطعات ظروف گلي ديده ميشود كه در آفتاب خشك شده اند و احتمالاً در نتيجة حريقي كه اتفاق افتاده پخته شده اند» .
بنابراين مردم آن زمان با آتش آشنايي داشته اند ولي معلوم نيست به چه طريق آتش را بوجود ميآوردند.«با اينحال هنوز زود است كه بتوانيم بطور قطع اظهار كنيم كه بين 8500 تا 7000 پيش از ميلاد مسيح در اين نواحي زراعت و پرورش حيوانات اهلي شده معمول بوده است يا نه» .
* * *
مقالة آقاي «برآيد وود» بسيار مفصل است و در اينجا امكان ترجمة تمام آن نيست، ولي خلاصة آن اين است كه از 9000 سال پيش به بعد بر تعداد اين اجتماعات افزوده ميشود تا روزي كه در حدود 6500 سال پيش شهرهاي نسبتاً بزرگتري در نواحي مختلف سرزمين ايران بوجود ميآيد و بدون فاصله براي تصرف زمين هاي زيادتر براي زراعت و مراتع بهتر براي چراندن گوسفندان و بزها و جنگ و ستيز درميان شهرها شروع ميشود و اين ستيز تا عصر حاضر نيز ادامه يافته است و آغاز آنرا بايد در زمان «هابيل» و «قابيل» فرزندان آدم وحوا قرار داد.
اگر خوانندگان اين مجله مايل باشند ممكن است در مقالات ديگري از جزييات بيشتري از زندگي مردم سرزمين ايران پيش از تشكيل شاهنشاهي صحبت كرد.