Skip to main content

کاندی و ماندلا و امثال اینها،

کاندی و ماندلا و امثال اینها،
آ. ائلیار

کاندی و ماندلا و امثال اینها، نماینده ی «جمع ها» بودند. به خاطر « رعایت سیاست و فلسفه ی هومانیستی » .
برآیند نیروی جمعی بودند.
شخصیت هایی که دارای فلسفه ی سیاسی انسان گرایانه بودند و در جمع های دموکراتیک برگزیده شده بودند
در طی پروسه ی فعالیت مشکل گشایی خود را نشان داده و به برایند نیروی جمعی تبدیل شدند.
آنچه کاندی و ماندلا را پروراند « فعالیت جبهه ای و فلسفه و سیاست هومانیستی جمعی » بود. و اینها تنها نبودند مانندهای آنها در کنارشان حضور داشتند. جاذبه ی اینها جاذبه ی جمعی بود بعکس خمینی. یا مانندهای آن.

« جبهه ی متحد» ، دقیقاً جایی ست برای شخصیت هایی که «توانایی مشکل گشایی» دارند. و اعتبار جبهه نیز با همین
نیروی جمعی ارتقا مییابد.

غرب خمینی را رهبر کاریزمایتک ساخت ، بر اساس اعتقاد خرافی و فرهنگ دینی مردم .
سیاست غرب حمایت از اسلامیسم در مقابل همسایه شمالی بود.

رهگشایانی که نماینده ی جمع های دموکرایتک اند البته که میتوانند شخصیت های کارا و مثبتی باشند.
زنده یاد پیشه وری نیز چنین شخصیتی بود. که نماینده دموکراتیک جمع بود.
بله ما نیاز به پیشه وریها داریم.
مطمئنم جبهه چنین شخصیتهایی را تربیت میکنم. بدون جبهه استعداد ها میسوزند.
بالیق سودا اوزه ر- سو اولماسا اوزو لر.

- ندیده ام کسی بگوید « رسانه» نباشد. نقادان از اصول دموکراتیک رسانه صحبت میکنند. نه از نفی آن.
------
کسی که برای مخاطب خود، جز استعمال کلمات « ابله» و مانند اینها ، فکر و ایده ای نمیتواند بیابد، تفکرو استعداد و تجربه اش،
بیش از این قد نمیدهد، نمی تواند با تبعیض مبارزه کند.
تبعیض دیده پیش از هر چیز یک « انسان» است مثل خود شخص.
همانطور که خود را دوست داری، همانطور که آزادی و راحتی و عدم آزار خود را دوست داری ، لازم است در این رابطه
درکی از « خود دوستی و دگر دوستی» هم داشته باشی که بتوانی « همراه و همرزم» داشته باشی. یا نه.
بدون همراه و همرزم چطور میتوانی آزاد شوی؟
دوست داشتن همرزم یعنی « جار زدن مسایل شخصی او بر سر بازار» ؟ دوست داشتن همرزم یعنی نشان دادن
« آنگونه فرهنگ»؟
تا کسی درک لازمی از فلسفه ی « خود دوستی و دگر دوستی» نداشته باشد نه جبهه ای تشکیل میشود و نه همبستگی بین
افراد ایجاد میشود. هر کاری شرایط لازم خود را دارد. بر هوا تحقق نمی یابد.
من فاقد «اصول پایه یی اخلاق» باشم مگر ممکن است با دیگران بتوانم معاشرت کنم، دوست و همرزمی داشته باشم؟
مسئولیت پذیر باشم به قول آتا- بابا « ائلدار» باشم؟ اصول پایه یی لازم است.
بدون داشتن « حداقل» شرایط ، قلم پا میشکند