Skip to main content

من بعنوان یک استقلال طلب از

من بعنوان یک استقلال طلب از
Anonymous

من بعنوان یک استقلال طلب از نوشته انتقادی آقای یونس دفاع میکنم. یونس شاملی بخوبی تناقضات فکری شالگونی را نشان دادند.
فقط یک چیز را رفقا بدانند و آن این است که این تناقضات فکری و سیاسی تنها مشکل شالگونی نیست بلکه همه چپهای لنینیست با تناقضات درگیرند. افکار لنینیستی آنها را به این روز انداخته است. لنین سوسیال شوونیست روس ابتدا از استقلال ملتها حمایت میکرد. وقتی ملتها را با شعار حق تعیین سرنوشت و حق استقلال بدنبال خود کشید و قدرت را بدست گرفت با این حق دشمنی کرد و این حق را به فدرالیسم و خودمختاری و خودگرانی تقلیل داد و برای جدایی هزار شرط و شروط گذاشت. از اینرو دیدگاه چپها مغشوش و پر از تضاد است و بلاخره با مخالفتهایشان و دشمنی شان با استقلال در خدمت شوونیسم حاکم قرار میگیرند.
مارکس به استقلال ملت های تحت ستم اعتقاد داشت و بر این باور بود که برای ریشه کن کردن ستم ملی، ملتها

باید بدون هیچ قید شرطی، بدون چون و چرا استقلال ملی_ دولت و کشور مستقل داشته باشند. این بازی کودکانه و احمقانه ای است که چپ سنتی و سوسیال شونیست ایرانگرا با ملل تحت ستم میکنند. آنها میگویند با حق تعیین سرنوشت (تا حد جدایی!!!؟؟) موافق هستیم اما ، اما طرفدار طلاق ملتها نیستیم چونکه ... بدینگونه چپهای لنیسیست و روس زده هزار دلیل احمقانه و خنده دار می آورند. مثلا جدایی بنفع کارگران نیست یا جدایی اتحاد کارگران و توده ها را محو میکند. جدایی به نفع امپریالیسم است یا دلایل بی شمار دیگر.......
آقای شالگونی مفصر نیست مقصر افکار لنیستی او است. او از لنین تقلید می کند نه از مارکس .