Skip to main content

آقا اصلان

آقا اصلان
یونس شاملی

آقا اصلان
در پاسخ به پرسش شما و البته بطور خلاصه میتوان گفت که؛
دستیابی به حقوق در سیاست از دو راه ممکن است؛ یا حاکمیت مطالبته ایی را که از سوی مردم مطرح میشود می پذیرد و یا برای پذیرش مطالبه ایی به آن وادار و یا مجبور میشود. غیر از این راهی برای تاثیرگذاری در سیاست وجود ندارد. بنابراین اگر چنین تصوری وجود دارد که حاکمیت و افکار عمومی ملت حاکم زمینه های ذهنی پذیرش مطالبه «حق تعیین سرنوشت ملی» را ندارد، بایستی با انتخاب راه و روشهایی در یک پروسه معین زمانی تکیه کنیم که بتوانیم حاکمیت را برای پذیرش آن مطالبه تحت فشار قرار دهیم. این بخش که چگونه میتوان حاکمیتی را تحت فشار قرار داد به تحلیل های مشخص از شرایط مشخص از یکسو و انتخاب راهبردهای مختلف در زمینه استراتژی و تاکتیک از سوی دیگر ارتباط دارد. در اینجا نه موضوع پرسش استراتژی و تاکتیک است و نه در این کوتاه سخن میتوان از آن سخنی به میان

آورد.

اما بطور خلاصه میتوان گفت که اگر بتوان راهی هوشیارانه را برگزید که بتواند جنبش های متعلق به خلقهای غیرفارس را تعمیق و شتوانایی بیشتری ببخشد و در همین راستا اگر بتوان پلی میان جنبش های ملی ـ دمکراتیک در مناطق ملی از یکسو و جنب دمکراتیک در مرکز از سوی دیگر برقرار نمود، امکان دستیابی به تمرکز قوای سیاسی نسبتا وسیعی میتوان امیدوار بود.دست یافت. ظرافت کار سیاسی و بهره مند شدن از هنر لازم در انتخاب راه میتواند جنبش و یا جنبش هایی را قریق موفقیت کند. جنبش های ملی دمکراتیک در ایران نیز از این قاعده مستثنا نیستند. اجزاء راه برای تغییر بسیار پیچیده تر از آنست که بتوان در چند پاراگراف آن را سخن گفت. اما امید برای تغییر را نباید از دست داد.

به نظرم ضعف ها و ناکامی های گذشته را نمیتوان فقط به گردن دیگران انداخت. پیشروان ما بایستی مسئولیت خطا و آزمونهای تاریخی خود را به اسم خود ثبت کنند و از این روند درسی تاریخی به جامعه خود بدهند. شکست حکومت ملی آزربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری از سویی قربانی توافقات بین المللی شد و از سوی دیگر نیز رهبران آن حکومت جدا از چند دستگی در ماههای آخر حیات آن حکومت، استراتژی آلترناتیو برای دوران بحران و استمرار هدفهای سیاسی خود نداشتند.

من به سختی راه سیاسی که در پیش است بسیار واقفم. و البته میدانم که آرمانهای بزرگ به راحتی قابل دستیابی نیستند. آنهایی که با کار اندکی به دنبال دست یابی به هدف های وسیعتری هستند بسیار غافلند و با این غفلت خویش فعالین جنبش سیاسی خلقها را به یاس و ناامیدی سوق میدهند.

اگر به عمق پرسش بنگریم، فکر غریبی در پس آن خودنمایی میکند. پرسش اینست که اگر حاکمیت ایران آن استعداد را ندارد که حقوق ملی خلقهای غیرفارس را اعاده کند، یا بایستی با مبارزه برای جمع آوری قدرت سیاسی به آن اندازه که کافی دست یابیم و یا راه سازش و استحاله را برگزینیم! در میان فعالین ما این تصور وجود دارد که حاکمیت و یا ملت حاکم هرگز حقوق ملی و دمکراتیک خلق ما را اعاده نخواهد کرد. یعنی هرگز فدرالیسم را نخواهد پذیرفت. پاسخ اینست که اگر جنبش متعلق به خلقهای ساکن در ایران توانایی به دست آوردن فدرالیسم در یک کشور را نداشته باشد چگونه میتوانند شعار استقلال را جایگزین کنند؟ یعنی اگر جنبشی نتواند فدرالیسم رادر کشور محقق سازد، هرگز نخواهد توانست به استقلال جامه عمل بپوشد. خودتان به این معادله خوب دقت کنید چند و چون آن را دقیق درخواهید یافت.