Skip to main content

در انتخاب راه « فدرالیسم

در انتخاب راه « فدرالیسم
آ. ائلیار

در انتخاب راه « فدرالیسم دموکراتیک» و توضیحی که در مورد شرایط جامعه و ایران و دخالتهای احتمالی خارجی و جنگ داخلی داده شده، با نظر شاملی گرامی هم اندیشه ام.

ما در سایت قبلا هم موضوع استقلال و فدرالیسم را مورد بحث قرار داده ایم. واقعیت این است که شعار «استقلال»، موجب تفرقه و عدم "اتحاد و ائتلاف نیرو ها"ست و باعث شکست مبارزه ی عمومی و همگانی علیه هیولای حاکم است . از این روست که حکومت توسط تئوریسین هایش نیز در جهت تبلیغ شعار های « تفرقه آفرین» میکوشد.
این اصل بیش از هرزمانی عمیق تر و بهتر اثبات شده که «بدون نیروی عمومی جامعه» نتوان از دیکتاتوری حاکم خلاص شد. همه ی شعار های احساساتی و تندروانه و ایده ال گرایانه ، نشانه ی
عدم خردمندی در سیاست است و به جای حل مشکل فاجعه میافرینند. اکیدا نباید به دایره ی فاجعه وارد شد.

حل مسایل، راه و روشهای کم هزینه و انسانی و دموکراتیک و مسالمت آمیز دارد.
اگر راه صحیح استقلال باشد، باید به آن هم از راه اتحادها و ائتلافهای عمومی برسیم و در شرایط دموکراتیک و صلح آمیز و با شیوه های مسالمت جویانه. اگر این شرایط حاصل شود، تجربه ی راه فدرالیسم دموکراتیک را مهیا میکند. اگر فدرالیسم پاسخ نداد جامعه و شرایط آماده میشوند که راه استقلال مسالمت آمیز را تجربه کنیم. و این خردمندانه است.

در همه ی این راهها و بحرانها، مشکل گشا « اتحادها و ائتلافها و دوستی آفرینیها و مسالمت جویی هاست و نه دشمنی آفرینیها». با « دشمنی و خشونت و جنگ و خونریزی» هیچ مسئله ای حل نمیشود. عهد جنگ و خشونت ها را باید پایان یافته تلقی کرد. گرچه پس مانده های این راهها هنوز قربانی میگیرند و از سوی غولهای جهانی و منطقه یی تولید میشوند اما راهی دیگر، مبارزه ای دیگر و زندگی دیگر و ارزشهای انقلابی دیگر نیز وجود دارد و آفرینش آنها هم، ممکن و عملی ست.

برای جامعه ایران سیاست حمله ی نظامی، جنگ داخلی را رقم میزنند. در این میان راه خردمندانه،
راه ایجاد ائتلافها و اتحادهای عمومی و مسالمت آمیز است و نه دمیدن به کوره ی دشمنی و خونریزی.
صحیح آن است که بانی راه حلهای مسالمت جویانه باشیم و نه بانی دریاهای خون. در صورت وقوع جنگهای ناخواسته نیز باز این راههای مسالمت آمیز و دموکراتیک است که مشکل گشاست و نه خون ریزیها و شعارهای رادیکال احساسانی و ایده آل و غیر عملی.
در هر شرایطی راه « ائتلاف و اتحاد» های خردمندانه و صلح آمیز را نباید از دست داد. و به کج راهه افتاد.

در میان جنبشهای رفع تبعیض اتنیکها متاسفانه « رادیکالیستهای خیال پرور و دوآشته و غایت طلب» میدان داری میکنند و شرایط را برای تفرقه های بیشتر آماده میسازند. این راه راه شکست رهایی ست.
این مهم را لازم است درک کنیم. در جایی که هیچ قدرتی برای اعمال فشار بر حق کشی ها نداریم شعار های بهشت طلبانه خودکشی ست.
حکومت استخدام لهجه داران را ممنوع میکند، یک مدرسه به زبان مادری نداریم، هر مخالفی را به زندان و اعدام محکوم میکند، در چنین شرایطی شعار «من جدا میشوم» یعنی خدمت به جلاد.

خرد میگوید «نه من هستم» و باید اتحادها را آفرید و نیرو داشت و جلو جلاد را گرفت. راه مبارزه این است.
گیرم که کسی ما را داخل آدم حساب نمیکند، بله درست است، باید نشان داد که هستیم و کارمان را بهر مشقتی که شده پیش میبرم، و خود را به پروسه های مبارزه تحمیل میکنیم ، تا مجبور شوند دیگران را هم «داخل آدم» حساب کنند. باید نشان داد که هستیم و حق و حقوق بدون قید و شرط باید عملی شود.

فرار کردن از مشکلات مبارزه و سردادن شعار های احساساتی غایت طلبانه راحت است ولی مشکل گشا نیست و بیراهه رویست.

آذربایجان در جامعه ی ایران آن شرایط را دارد که کشور را به سوی دموکراتیسم هدایت کند ولی باید شرایط خود را درک کند و راههای درست را بیابد. این راه راه جدایی ها نیست. نتیجه ی یک هزار سال حکومت بر جامعه نیست. راه درست فدرالیسم دموکراتیک است از طریق اتحاد و ائتلاف آفرینیها.
آذربایجان باید کشور را از طریق ایجاد اتئلافها به رهایی از دست هیولای تاریخ برساند و نمیتواند چون ترسوها میدان مبارزه را بعد از یک هزاره حکومت خالی کند.