Skip to main content

پاسخ به یک پرسش غیر دموکراتیک

پاسخ به یک پرسش غیر دموکراتیک
آ. ائلیار

پاسخ به یک پرسش غیر دموکراتیک
-----
آنچه در زیر میاید نظر شخصی نگارنده است و گزاره های آن میتواند برای دیگران مهم تلقی نشود. این حق، به دیگری « محفوظ» است:
« پایان پروژه جمهوری سازی روشنفکرنمایان در ایران چه زمانی به پایان خواهد رسید؟!»

پرسشگر گرامی، نجف لوی، سئوالی کرده اند، که نخست مشکل « عدم دموکراتیک بودن» دارد:
در سئوال، اول ، حکم بر « نما» بودن شخصیت دیگری ، «روشنفکر»، به اصطلاح قدیمی ، و یا به اصطلاح جدید، « روشنگر» داده شده است. حکم دهنده، در مقام قاضی، بدون دلایل اثباتی، و با پیش داوری خود، اتهام « نما» به دیگری زده، و محکومیت اش را از پیش صادر کرده است. این «عمل و روش برخورد » دیکتاتورمابانه و غیر دموکراتیک و نقض حقوق دیگری، و نشانه ی عدم برخورد برابرانه با شخصیت و عقاید دیگری ست. سئوال به صورت دموکراتیک میتوانست مثلاً چنین مطرح شود:

پایان"پروژه جمهوری سازی»،که از نظر من غیر لازم است،و توسط کسانی که"خودشان"را روشنفکر میدانند، و پروژه را پیش می برند،چه زمانی در ایران به پایان خواهد رسید؟!»

در این حالت و یا در حالتهای نظیر آن، سئوال میتوانست یک«پرسش دموکراتیک» خوانده شود، چون بیان وضعیت و نظر دو طرف سئوال را، به دیده گرفته، و حکم قبلی نیز، در محکومیت دیگری و اندیشه اش صادر نشده است.

واما مسئله ی « جمهوری سازی و پایان اش»:
«جمهوری» واقعی، و عملا نسبی، و نه اسمی، روش و سیستم جدیدی ست برای اداره ی یک جامعه توسط مردم ، که بعد از سیستم « پادشاهی» قدیمی، که در ایران همه و بدون استثنا، استبدادی و دیکتاتورانه، بودند، در جوامع جهانی یافته شده و اکنون کشورهای زیادی از این طریق خود را اداره میکنند.

در سیستم جمهوری، هدف اساسی، در صورت تحقق درست، اداره ی جامعه و مدیریت آن، توسط مردم، از طریق نهادهایی ست که خودشان «آزادانه و مستقلاً» تشکیل میدهند، با بهره گیری از تجارب جهانی، در همه ی « واحدها و بخشهای کشور». و سرنوشت خود را خودشان رقم میزنند.
از این رو نیز سیستمی دموکراسی خواه و دموکراتیک است.

در این سیستم-جمهوری- احتیاجی به وجود « نهاد شاهی» در اداره ی جامعه نیست. چه این نهاد دیکتاتور باشد و چه « نما یا تشریفاتی» . مانند انگلستان. چون « نهاد نمایی و تشریفاتی و دکراسیونی» "خرج" دارد، خردمندانه است که این هزینه به « دکراسیون خانه ها و زندگی خود مردم «اختصاص» داده شود و نه به یک « نهاد»ی که « سمبل تاریخی استبداد و دیکتاتوری و خون ریزی و تجاوز و قتل عامهاست». اما این نهاد لازم است در« موزه » باز سازی شود و مردم برای «آگاهی و خاطرات تاریخی» بتوانند به آن مراجعه کنند.
البته نهاد شاهی به عنوان نهادی تشریفاتی با خرج خود، و به عنوان نهادی سیاسی در دموکراسی آزاد است.

پروژه ی جمهوری سازی، به مفهومی که در بالا آمد، دموکراتیک سازی جامعه است، نهادینه کردن دموکراسی در همه ی "سوراخ سمبه» های جامعه است. از فرهنگ تا سیاست. از اخلاق تا خود مدیریتی جامعه و تربیت و پیشرفت و همزیستی مسالمت جویانه و صلح آمیز. از آشنایی و دوستی انسانها تا عشق و همبستگی جهانی.
عملی کردن این ایده است که«هیچ کس چیزی را کامل نمیداند، مجبوریم راه حلهای نسبی مشکلات را با خرد جمعی جامعه» پیدا کنیم و به تدریج کامل و کامل تر سازیم.

بدین جهت است که ما بعد از یک قرن در آغاز راه جمهوری و دموکراتیک سازی « خود و جامعه» هستیم، و این راه را، تا وقتی که خصلت« استبداد و دیکتاتوری » اثر خود را از دست نداده ، پایانی نیست.

برگردیم به موضوع روشنفکر: روشن بودن « فکر»، یعنی « جواب عملی و درست» نسبی دادن، به «مسایل زندگی». «جواب ها» حقایق مطلق، نیستند، ونمیتوانند باشند، هر کس زاویه ای را می بیند و از زوایای دیگر بی خبر است، دانش و شناخت و دانایی، کامل نیست، به دین جهت « روشن بودن فکر» پدیده ای "نسبی"ست. همه تاحدی فکرشان روشن است و تاحدی تاریک. این است که نیاز به « خرد جمعی جامعه و حتی بشری و جهانی» داریم، تا شاید « راه حلهای نسبی درست»را کشف کنیم.
روشنفکر با روشنگر فرق دارد.نخست لازم است فکر به چیزی که تاریک است آگاه و روشن شود، بعد آن « آگاهی نسبی»،غیر کافی، موقت،ناقص، با دیگری در میان گذاشته میشود،و هر کس با توجه به « نفع شخصی و اجتماعی و عمومی مردم» ایده را تکمیل میکند. تکامل یافته ی ایده ها در جامعه به « راه حلهای عمومی» تبدیل میشوند و میتوان درستی نسبی آنها را«در عمل آزمایش» کرد و با دستاوردهای نوین تکمیل و تکمیل تر نمود.
در این روند، ما«دو مرحله ی روشنفکری و روشنگری» را درخود و جامعه « تجربه» میکنیم. این تجارب ما را « تربیت» میکند. تربیت دموکراتیک. که هدف مابود.
اینها اندیشه من است تا نظر دیگران چه باشد.