Skip to main content

« تضاد درونی نئاندرتالی-

« تضاد درونی نئاندرتالی-
آ. ائلیار

« تضاد درونی نئاندرتالی- انسانی» بشر
مشکل جاودانه ی او
--------------------------------------------

ممنون از زحمت آتوسا نجف لوی گرامی که نکات تکمیلی را در مورد الهه ها افزوده اند.
این توضیحات وجود دارد و اعتقادات این تمدنها را نشان میدهند.

دوستانی که میدانند موضوع قربانی کردن یا نکردن انسان و رفتار با زنان در تمدن سومر چگونه بود درصورت علاقه برای ما بنویسند.

برای آشنایی بیشتر با خدایان و فرهنگ این تمدن شاید مراجعه به قسمت فارسی « قصه دختر سومری» اندکی مفید باشد. آنجا ضمن شرح قصه توضیح نامها هم آمده.
خود قصه به آذربایجانی ست ولی قسمتهایی از آن به فارسی ست که در آخر متن قرار دارد:
http://www.iranglobal.info/sites/default/files/pictures/3namma2.pdf

آشنایی با تمدنهای اولیه در منطقه ما مانند، سومر، ایلام، اکد، و غیره ریشه ی مشکلات بعدی و بعدی ، و امروز را به خوبی نشان میدهند. میتوان تاریخ بیماریهای اجتماعی خودمان را بشناسیم و ریشه یابی کنیم. شاید کمک کند برای همزیستی و بهزیستی ما.
امروز ما «تبعیض» زنان و خلقها، «بهره کشی» از دیگری، «جنگ» و کشتار، «قدرت علیه دیگری» و استبداد و تسلط، خطر عدم بقا ، عدم همزیستی و بهزیستی داریم. آیا اینها ریشه هایی از جهان باستان اند که اکنون تنومند و تنومند شده اند یا نه؟ چرا در گذشته و اکنون حل نشده اند، اشکال از چیست؟

چرا آنای سراینده ی شعر و اهل موسیقی و سیاست به نیروهای غیر طبیعی می چسبید؟ درسته که برای توفان و آذرخش و شب و روز و خورشید و ماه و ستارگان و غیره توضیح علمی نداشت اما با توضیح غیر علمی چه چیزی به دست میاورد؟ با «دین خدایان» چه گیرش میامد؟ آرامش خیال، اتحاد مردمی در مقابل جنگ و تجاوز، همزیستی در جهت بهزیستی؟ گذاشتن سدی جهت ایجاد « شکایتها و اشک و آه و دردها»؟
آنا ضرب المثل سومری خودشان را میدانست که میگوید : قایق بخوابد در آب غرق میشود- شهر بخوابد در خون فرومیرود. چنین بود جهان آنا. مشکل «خواب و بیداری» را انسان امروز هم دارد. خیلی از در خونها فرو شدن ها علتش عدم بیداری ست.
در واقع «توضیح خیالی دنیا و زندگی» که دین را ساخت تلاش فکری و وسیله ای بود جهت « همزیستی و بهزیستی». اما این تلاش مورد سوء استفاده های زیاد شد . شمشیر و چوبه دار و عامل جنگ و ترور و تسلط شد. و اکنون هم چنین است.

نوشته اند: « کابوس جنگ و نفرین، خشونت و براندازی، قرن هاست بر جهان سایه افکنده ». سئوال این است که چرا چنین است؟ و راه حل چیست؟ چرا نمیشود راه حل خردمندانه را پیاده کرد؟
راه حل به نظر من یک کلمه است: « نکن». ولی این کافی نیست باید گفت : « چه بکنیم». اینجا راه حلها زیاد میشود و مسئله « قدرتمند» و « بی قدرت» پیش میاید. آنها هرچه و هر جنایتی دلشان میخواهد میکنند و اینها هم کارشان اشک و آه است، و اگر توانستند قیام میکنند و خون ریزی و براندازی.
باز چرا پیش میاید. چرا یکی قدرتمند است و دیگری بی قدرت؟ قدرت چیست و جهان باستان چه میگوید؟

بشر 1-قدرت زندگی (بقاء)، 2-همزیستی و بهزیستی، 3- آزادی ، لازم دارد. شرکت و بهره گیری از آنها از اول، در طول هزاره ها ، 4«برابر » و 5-«بدون تهدید= قانون» از سوی دیگری نبوده است. اگر بشود
این سه نیاز و دو قانون را پیاده کرد شاید مفید باشد.
حفظ قدرت زندگی ، تامین همزیستی و بهزیستی، اجزای آزادی و برابری، عدم سوء استفاده از دیگری( بهره کشی آدمها از یکدیگر) ، اداره ی جامعه با شرکت همگان.
شاید همه از این کارها بهره مند شوند هشتاد در صد مشکلات حل شود.
بشر جنسیت دیگری دارد ، اینها را هرگز عمل نکرده و نخواهد کرد. ولی راهی جز مبارزه برای تامین آنها هم نداریم.
بشر در یک تضاد گیر کرده . با طبیعت حیوانی خود- و راه حلهای انسانی. برای کنترول این جانور ابزار قانون کشف شده، آن را هم مثل خودش کرده است.
از طرف دیگر از هزار نفر، شاید بتوان گفت که تنها یک نفر به « راه حلهای انسانی» پی برده. باقی
به دنبال « قدرت گروهی و فردی، مالکیت بزرگ، کشتار، تسلط به دیگران، و بهره گشی» هستند. یعنی به راه « طبیعت حیوانی خود» میروند. امید وارم به حیوانات و انسانهای تاریخی بی ادبی نشود.
فکر میکنم از اول تا کنون مشکل بشر همین «تضاد طبیعت حیوانی و انسانی» بوده است.
تضاد بشر « تضاد نئاندرتال با انسان» درونی خود است. و بازتابش نیز همین دنیا و تمدن ده پانزده هزاره ی بشری ست. که من شک دارم در تمدن نامیدن این تلاش چندهزارساله. بشر در واقع دوران و هزاره های « بی تمدنی» خود را میگذراند.