Skip to main content

1-آیا تاریخ بشر در واقع از

1-آیا تاریخ بشر در واقع از
آ. ائلیار

1-آیا تاریخ بشر در واقع از سومر آغاز می شود؟
«به گمانم » در منطقه ی ما -خاورمیانه -«تاریخ کتبی بشر»، از سومر و ایلام و مصر آغاز میشود. در درجه اول و شناخته شده از سومر.

2-نظری وجود دارد که میگوید « قربانی کردن انسان، در آغاز پیدایش جامعه سومر» وجود داشته ولی بعد ها منسوخ اش کرده اند. منابع معتبری در این مورد ندیده ام.
از جامعه ی «زن خدایی» سومر ،پیداست که «تصور قربانی کردن زنان»، دو چیز متضاد است و نمیتواند صحیح باشد. از زمان پیدایش « چند خدایی و زن خدایی» روشن است که قربانی کردن زن یا مرد نمی تواند مربوط به تمدن سومری باشد.
ولی در بین اقوام دیگر بعید نیست. همانطور که موضوع قربانی کردن « اسماعیل توسط یعقوب» در کتاب دینی باز تاب یافته است. و چال کردن کودکان دختر . البته اگر اینها واقعا صحت تاریخی داشته باشند و افسانه گویی نباشد. البته فاکت زنده ی اینها همان سنگسار است.

بعد از به تحلیل رفتن تمدن سومری ، و « حل شدن خلق آن» در میان اقوام دیگر، بطوری که بعد ها هیچ اثری از آنها نماند، و حتی زبان دیوانی شان نیز که بعد از به تحلیل رفتن خودشان ، کم و بیش حدود یکی دو قرن رایج بود، در بعد از میلاد کم کم از میان رفت، و دین یهود و مسیحت و اسلام منطقه را فرا گرفت. در دوره ی آشوریان و این ادیان، بله ،« زن و فرزند دختر»، مشکل بزرگشان بود. شاید فکر میکردند « زن خالق آنها» نیست. و از خدا تصور و خیالی مردانه داشتند. به نوعی عملا «زن خدایی» به « مرد خدایی» تبدیل شده بود. در این ایام بله مسئله «خیرو شر، نور و ظلمت» در ادیان منعکس شد و به نوعی کاسه کوزه را سر زنها شکستند که دوران « مرد خدایی و پدرشاهی» بود.

3- چیزی که قابل توجه است، مسئله « حل شدن خلق سومر» و مسئله « همزیستی سومریان با دیگر اقوام» است؛ که با تشکیل دولتهای اقوام دیگر، و شکست دولتی سومریان در جنگها، موجب از میان رفتن شان شد. مانند قبطی ها در مصر. در عین حال نقش منفی «ظلم و ستم» در جامعه طبقاتی سومر هم موثر است.

4- همزیستی خوب است ، با حفظ موجودیت هر مردم. مثل حفظ موجودیت هر گل.

همه گلها تبدیل به یک گل شوند زندگی زیبایی خود را از دست میدهد. یا همه ی پرندگان یک شکل باشند. یا همه آدمها. گوناگونی زیباست و یک نواختی خسته کننده. از سوی دیگر « فابریکی و یک شکل کردن انسان» یا یکسان سازی او ، حذف خاص بودن اوست. که لازمه اش نفی حقوق انسانی یک فرد و مردم است. « یکسان سازی بشر ، یعنی چرخ کردن او، در ماشین گوشت کوبی» . یعنی نابودی.
این کار چه از راه یک سیاست دولتی انجام گیرد و چه نتیجه ی « شکستهای جنگی و همزیستی» باشد؛ که بر سر قبطی ها و سومری ها آمد. حاصل و نتیجه یکی ست.

5- آیا ذات بشر بر کشتار نهادینه شده است؟
ذات بشر هم چیز ثابتی نیست. در شرایط لازم میتواند منفی یا مثبت باشد. این شرایط و امکانات و روابط-با اشیا و آدمها و طبیعت- است که تعیین میکند به دنبال قطب منفی درون خود برود یا قطب مثبت اش. در طول پخته شدن دوره شخصیت فرد. اما بشر در درون خود از « طبیعت و جامعه» این دو قطب را دارد. بستگی به آن دارد که از محیط چه « شرایط و تربیت و پرورشی» دریافت کند و چگونه آنرا « بازتاب» دهد. ذات یعنی بدن انسان و شرایط و بازتاب این وضعیت توسط فرد. یا به عبارت دیگر ذات انسان یعنی « بدن و روابط او و چگونگی بازتاب تأثیرات». یا « خود و محیط و بازتاب. هر کس تأثیراتِ برابر را بنوع خاصی بازتاب میدهد. ذات ثابت را درست نمیدانم.

6-آیا قیام و براندازی قصابان انسانها غلط است؟
قیام مسالمت آمیز « همگانی و عمومی» برای بر اندازی دیکتاتورها درست است و ضروری. اگر این حکومتها دست به کشتاز خیزش عمومی و مسالمت آمیز مردم زدند ، عموم به ناچار لازم است از خود دفاع کند. این موضوع هم از نظر حقوق جهانی درست دانسته شده. ولی مربوط به « فرد و گروه» نمیشود و سخن از خیزش همگانی ست. یعنی اکثریت مردم یا مردمان.