Skip to main content

سئوال : «خرد عمومی

سئوال : «خرد عمومی
آ. ائلیار

سئوال شده : «خرد عمومی
تعقل جمعی و دست یابی به یک نقطه مشترک برای پایان دادن به کابوسی که قریب به سی و نه سال گریبان ملت را گرفته است» چگونه ممکن است؟
- « تعقل جمعی ، نقطه مشترک»یا رسیدن به « خرد عمومی»: "تجربه" ی "فن" اش را نداریم، نمی توانیم، احتمال یک "استثنا" قابل تصور است :
دستیابی به «خرد عمومی برای اقدام به تغییر در نظام سیاسی حاکم غیر دموکراتیک» در جهان سوم و بخصوص ایران، در قرنی که گذشت نشان میدهد «به شکل سازمان یافته عملی نشده» است.
اینکه حداقل چند سال پیش از « خیزش عمومی» طیف های سیاسی مختلف به « مرکز یا برنامه مشترکی» برسند و «همبستگی عمومی»، نشان دهند و اقدام کنند، تجربه ی قرن نشان نداده. نه در انقلاب مشروطیت و نه در انقلاب شکست خورده بهمن. و نه در « جنبشهای بین این دو انقلاب». و نه حتی در جنبش سبز.

آنچه عملا انجام گرفته اینه که « خیزش "تصادفی" رخداده، در طول مدتی که ادامه داشته همبستگی عمومی " شعاری و عملی" بوده، و هنگامی که "مدت خیزش" تمام شده، تفرقه ی طیف های سیاسی برای "حذف همدیگر" آغاز شده است. این ویژگی هر دو انقلاب و جنبش ها(حرکت مصدق و...) بوده است.
چرا چنین شده؟ چون خصلت جامعه جهان سومی همین است،
یعنی اینکه چون جامعه به علت وجود استبداد طولانی، فاقد تشکلها و اتحادهای با سابقه و عمومی و دراز مدت است، لذا فاقد تجربه و آگاهی برای اتحاد ها و ائتلاف هاست. و نمیتواند به « برنامه و خردعمومی و اقدام مشترک» سازمان یافته برسذ. در تضاد منافع حلقه ی «نفع مشترک» گم شده. که «رفع نظام» حاکم است.ده نفر، ذه خط، ده گروه، و ده تضاد دارند. و فاقد « تجربه و اتحاد و ائتلاف» اند. فاقد فن لازم اند. این «فن» مختص جامعه دموکراتیک است. جهان سوم نمیتواند آنرا عملی کند. منهای حالت استثنایی.

با احتمال قریب به یقین خیزش عمومی احتمالی آینده نیز مانند گذشته از عناصر تصادف، عمل مشترک کوتاه مدت، تفرقه و حذف همدیگر تشکیل خواهد شد.

چاره چیست؟ آمادگی خوب قبلی برای رخداده های اتفاقی و بعدی. یعنی حرکت در جهت روشنگری، و به ناچار باز اتحاد و ائتلاف که میدانیم تحقق ناپذیر است، بخاطر "خلق امکان"، و "شاید"اش، یا حالت استثایی. و طرح خواسته ها و برنامه ی آینده، که هدف چیست.

نیرو یا نیروهایی به قدرت خواهند رسید که « اکثریت عوام» را به دنبال خود بکشید.
با گمان 90 درصد مردم نیز عوام اند. یعنی ساده اندیش اند و نمیتوانند « پیچیده» فکر کنند.
هر نیرویی که توانست با « پیامهای ساده» با آنان« ارتباط و همبستگی» ایجاد کند ، یعنی برایشان چراغ « شغل و در آمد و قدرت» نشان دهد، دروغین یا حقیقی. فرق نمیکند. تعین کننده « باور» است. در خیزش زود آنها را سازماندهی کرده بکار بگمارد، برایشان مراکز قدرت ایجاد کند، به دنبالش روان خواهند شد. برای عوام فرق نمیکند کی در دلشان "باور و خیال" « شغل، پول، قدرت» ایجاد کند. هیتلر ، مارکس ، گاندی. یا خمینی.
رجوی، پهلوی، چپ یا ایکس . ایکس میتواند عامل خارجی هم باشد.
لشگر عوام تعیین کننده، و عامل انتقال قدرت اند.

متد ایجاد اعتقاد کاذب یا حقیقی در عوام:
با ابزار تشکیلات و تبلیغات، در بین " عوام" ( توده) این کار را کرده اند و میکنند:
در انقلاب مشروطیت مشکل عمومی جامعه « عدم قانون» بود که با طرح « قانون» توانستند در ذهن عوام این را ایجاد کنند که مشکلات بی قانونی با قانون حل خواهد شد. توسط تشکیلات ها و تبلیغات مختلف. چیز درستی هم بود. و اکثریت توده به حرکت در آمد.
در انقلاب بهمن، مشکل عمومی «وجود دیکتاتوری و عدم رفاه» بود که با شعار «آزادی» اعتقاد ایجاد شد. و درست هم بود. اما روحانیت شعار « اسلام» را به آن اضافه کرد و چون با « ذهن اعتقادی» تطبیق داشت توانست باور به « امکان ایجاد آزادی و رفاه توسط اسلام» را به عوام به باوراند.
توسط « تبلیغات و تشکیلات» وسیعی که در مقایسه با دیگران داشت.
شعار « استقلال آزادی جمهوری اسلامی» را در ذهن عوام و حتی در ذهن بخشی از روشنفکران که « عوامانه یعنی ساده اندیشانه و نه پیچیده » فکر میکردند، جاانداخت .
باور کردند که مشکل آزادی و رفاه و استقلال مملکت با اسلام ممکن است. و عوام و روشنفکر به دنبال روحانیت به حرکت درآمد.
در عمل:
استقلال و رفاه و آزادی ملت تبدیل شد به « استقلال و آزادی و رفاه لایه اجتماعی روحانیت حاکم و وابستگان».