Skip to main content

در مورد این فرمولبندی :

در مورد این فرمولبندی :
آ. ائلیار

در مورد این فرمولبندی :
دولت= زور+ هژمونی
دیکتاتوری= قوه قهریه+وفاق
-دولت ارگانی سیستماتیک است که نسبت به فرمهای مختلف خود ، دموکراتیک ، استبدادی ، دیکتاتوری ، دیکتاتوری فاشیستی ، و غیره مفهوم و عمل کرد متفاوتی دارد با وجود نقاط مشترک: اما در همه آنها دو عنضر زور و خدمات وجود دارد.
-نه، پشت هرجمله الزاماً منافع طبقاتی نخوابیده است. ممکن است منافع عموم بشری خوابیده باشد. مثل حق حیات. عدم اعدام. ممکن است جمله عموم خلقی باشد. مثل رفع حجاب. رفع تبعیض.
همه چیز طبقاتی نیست.

به «دو متد» برخورد به ایده ها، پدیده ها و اشیا اشاره کنم:
1- متد اول اینکه: وجود یا درستی چیزی را بدون توجه به زمان، مکان، ارتباط اش می پذیریم. و گاها نیز چون مثلا دانشمندی گفته. ( قرار گرفتن تحت هژمونی) = عدم در نظر گرفتن شرایط. =عدم تفکر مستقل.

2- متد دوم: نه، هر چیز را در زمان و مکان و ارتباط اش بدون توجه به گوینده در نظر میگیریم= با توجه به شرایط خاصی که پدید آمده است= تفکر مستقل با مغز خود و نه با مغز دیگری.
مثال برای متد اول و دوم: کلید برق را بزنی چراغ روشن میشود. این جمله در شرایطی درست است و در شرایطی که لامپ خراب باشد یا برق نباشد و... درست نیست. تعیین کننده داشتن شرایط خاص است. همیشه این گونه گزاره ها نمیتوانند درست یا غلط باشند.
دین افیون توده هاست. حالا باید پرسید در کدام شرایط؟ در شرایط خمینی دین ابزار خوبی برای کسب قدرت بود. در شرایط داعش ابزار خوبی برای ترور. و در شرایط آنای شاعر ابزار ایجاد اتحاد در مقابل هجوم خارجی. و در شرایطی هم بله امید و آرامش درونی ست جهت سئوالات بی پاسخ. در شرایطی هم نقش افیون را بازی میکند. این برخورد با توجه به « زاویه های بسیار یک چیز و شرایط گوناگون» انجام میگیرد و نزدیک تر به حقیقت نسبی ست. در متد اول ما این برخورد را نداریم و عملا هر چه می بینیم میخوانیم قبول میکنیم چون مثلا دانشمندی گفته یا خودمان در یک شرایط آزمایش کرده ایم. ولی توجه نداریم که در شرایط دیگر میتواند درست نباشد.
هرچیز لازم است در شرایط خاص خود مورد توجه قرار گیرد . شرایط ها مختلف اند. و متغییر. بنابرین
هیچ ایده ای بدون شرایط خاص خود نمیتواند مورد توجه واقع بشود. مهم نیست ایده مال کیست. مهم شرایط خاص آن و شراط خاص ماست که متفاوت اند و باید به حساب آیند وگرنه خطا داریم.
تعریف فلانی از دولت یا دین و غیره نگاه خاصی ست به یک پدیده ی خاص. که ما همان پدیده یا چیز را دیگر نداریم. و ممکن است زاویه نگاه فلانی خطا کند و زاویه دیگر را نبیند. مثلا دولت در عین حال که ارگان زور است عامل خدمات نیز می باشد. ولی فلانی این زاویه را فراموش میکند. یا تفاوت دولت دموکراتیک با دولت دیکتاتوری مورد توجه واقع نمیشود.
پدیده ها لازم است متغیر، چند زاویه دار، با ارتباطات متقابل مختلف، با موجودیت مستقل و غیره بدیده آیند. و همه چیز در طبقات خلاصه نمیشود. دید زنده لازم است نه جامد.

جریان تغیر سیاسی یا دولتها در جامعه سریعتر است نسبت به تغییر « خوی و خصال و افکار مسلط برجامعه». نمیتوان منتظر ماند که جامعه تغییر کند تا دولت مناسب و دموکراتیک سرکار آید. این فکر عملا بدرد نمیخورد. و حالت بروبگرد دارد. نیروی مترقی همیشه باید آماده باشد که قدرت را کسب کند. و در عین حال تا میتواند در روشن نمودن ذهن جامعه بکوشد. اما کسب قدرت مسئله ی مستقل دیگری ست.
حاکم شدن دموکراسی یا دیکتاتوری بستگی به ماهیت نیرو یا نیروهایی دارد که قدرت دولتی را به دست میگیرند. تغییر جامعه با تغییر دولت دو چیز مستقل اند. گرچه ارتباط دارند.