Skip to main content

عزیز جان، همانطور که در مقاله

عزیز جان، همانطور که در مقاله
آ. ائلیار

عزیز جان، همانطور که در مقاله هم اشاره شده ماده و انرژی با هر کیفتی که باشند مشکلی در تز این مقاله ایجاد نمی کند. جاذبه ها و چیزهای دیگر را می توان تحقیق و آزمایش کرد و شاید به مسایلی پاسخ یافت. آنچه مقاله دنبال میکند یافتن « چیزی» ست که « صد در صد » نابود شود بدون اینکه اثری از خود باقی بگذارد. یا خلاء صد در صدی کشف یا ایجاد شود. که بتوان به نیستی مطلق اشاره کرد. و تز نوشته را رد نمود.
یا نمونه های بهتری ، از آنچه ذکر شده، برای اثبات وجود « هستی-نیستی» یافت. و تبدیل « هیچ به چیز» را روشن تر بیان کرد.
خواستم این نوشته را با استعمال فرمولها مستدل تر نمایم ولی دیدم برای خواننده مشکل ایجاد میکند .فعلا به این صورت داشته باشیم فرصت شد در آینده باز به آن میرسیم.
تئوری مهبانگ را در آغاز یک کشیش مطرح کرده شاید به علت وجود خدا نیاز ندیده فکر کند چطور « هیچ به چیز» مبدل شده .

هاوکینگ نیز چون فلسفه را مرده میداند به چگونگی موضوع فکر نمیکند. و تنها وجود خدا را از سخن کشیش حذف کرده و هیچ اش را نگاه داشته است. و اجازه ی طرح سئوال را هم نمی دهد که ببینیم این « هیچ» چطور چیزی شده است؟
بهر صورت من پای سخن خود هستم تا بطلانش اثبات شود.
اگر ذره اولیه ی مهبانگ واقعا از « هیچ مطلق» پدید آماده باشد باید بتوانیم وجود این « هیچ صد در صد» را نیز در جهان خودمان اثبات کنیم. وگرنه تز مقاله بجای خود محکم است.

در مورد هستی-نیستی سارتر هم چیز نوشته اما خطای او این است که « هستی» و «نیستی» را
مطلق میگیرد. در حالی که چیز مطلقی نیستند. مطلق بودن لازمه اش آن است که عاری از تضاد باشند . جهان سرتاسر ، از ذره تا کهکشانها پر از تضاد اند و بدون تضاد های "داخلی یا بیرونی" و یا هر دو، چیزی وجود ندارد. از این رونیز
همه چیز در حالت هستی-نیستی جاودانه به سرمی برند. و همه چیز را خلق میکنند.