Skip to main content

از زاویه دیگر، مسئله هیچ و

از زاویه دیگر، مسئله هیچ و
آ. ائلیار

"هیچ موجود" از " هستی و نیستی" درست شده: و هیچ نسبی ست:
---------------
از زاویه دیگر، مسئله هیچ و چیز را دقیق تر نشان دهیم:
برای درک موضوع از «مثال و فرض» استفاده میکنیم:
میتوان عنوان کرد، پیش از ذره ی اولیه یک « محیط گوانتومی» وجود داشت. «هیچ و چیز » از این محیط نتیجه شده. به عبارت دیگر، محیط از « هیچ و چیز» درست شده بوده . و این دو عنصر به هم قابل تبدیل شدن هستند. بدین طریق:
محیط گوانتومی مساوی 0 بود( هیچ). فرض کنیم محیط 0 مانند یک خط راست بود. اگر این محیط همیشه به همان حالت باقی میماند و هیچ اتفاقی نمی افتاد ، محیط هیچ یا 0 جاودانه بود.

اما چون محیط گوانتومی ست، یعنی جنبشی ست، در حالت 0 گیر نمیکند و مثلا همیشه به حالت خط راست نمی ماند ناگهان شروع به حرکت موجی هم میکند( مثل همه ی ذره ها که . این دو نوع حرکت را دارند) . بدین طریق حالت متضادی پدید میاید: و تفاوت و تضاد محیط 0 با محیط جدید غیر 0، ایجاد میشود. یعنی محیط 0، به خاطر جنبشی بودنش، و خارج شدن از نوسان یک نواخت اش، به دو محیط متفاوت و متضاد تقسیم میشود. و این تضاد نشان گر تبدیل نیستی به هستی میتواند باشد . بعد هم ، مراحل بین 0 تا 1 نیز طی شده و ذره ی اولیه به وجود میاید.
اینکه این محیط گوانتمی از کجا آمده جواب اش آن است که این محیط از جایی و چیزی نیامده بلکه خودش همان « هیچ- و چیز» یا «هستی-نیستی» ست. و طبق قوانین درونی خودش عمل میکند.

اینجا محیط صفر، ثابت نمی باشد ، در جنبش است و دارای کمترین انژری. محیط واقع در بین دو نقطه ی 0 یکنواخت، و 1 جنبشی غیر یکنواخت ، به طرف یک، «تغییر» می یابد .

"محیط" هر جور باشد، بهر حال محیطی ست که حالتهای 0 تا 1 ، در آن ، تحت عنوان « هستی-نیستی» عمل میکنند.

بخشی از « هستی-نیستی» که جهان ما باشد، قسماً، با قوانین گوانتوم کار میکند، یعنی محیط گوانتومی دارد، لازم است توجه نمود که کل « هستی-نیستی» الزاماً ضرورتی ندارد که حتماً با همین قوانین کار کند، آن میتواند با قوانین دیگری که هنوز برما ناشناخته اند نیز عمل کند، مثلا، اسم شان را بگذاریم قوانین " متاگوانتم" .
اما در اینکه حالت 0 وجود داشته( موجود) و تدریجاً حالتهایی را طی نموده و به حالت 1( ذره اولیه) رسیده ، فکر نمیکنم مشکلی داشته باشیم.
---
نتیجه اینکه: حالت 0 وجود داشته و مرحله به مرحله ( طی حالتهایی) به حالت 1، یعنی ذره اولیه فراروییده است.

موجود بودن خود حالت 0 ، از یکسو ، هیچ یا نیستی ست، و از دیگر سو ، هستی یا وجود است، یعنی 1 . اینجا ما با یک تضاد روبرو هستیم. 0 و 1. در واقع همزیستی دو قطب تضاد تحقق یافته .
از این تضاد است که، حالتهای بعدی، تا ذره ی اولیه، پدید میایند.
شاید این توضیح روشنی باشد به مسئله تبدیل هیچ به چیز.
---
روش دیگر :
حالت 0، از عدم و وجود درست شده. که در عین یگانگی دو گانگی دارد :
«هیچ» و «موجودیت» :
اگر محیط یا کل "حالت صفر: را به XN ، نمایش دهیم : هنگامی که وجود خود حالت مد نظر است، میتوان X1 نوشت، و وقتی به «هیچ» در درون حالت اشاره میکنیم، X0 مینویسیم.
محیط یا کل حالت صفر ، دوگانگی دارد: پس فرمول هستی-نیستی را میتوان چنین بیان کرد:
بدون توجه به قطبهای متضاد:
(XN=( x0 + x1
با توجه به قطبهای متضاد:
(XN=( -x0 + x1
در حالت صفر، وجود و عدم ، یگانگی دارند در عین دوگانگی.

اگر رشد روند محیط یا حالت 0 را ، سه نقطه ،(...) ، و حالتهای مختلف را، (n)، و ذره اولیه را 1 قرار دهیم ، داریم:
n نشانه ی عددهایی ست بین 0 و 1:
XN میدهد x1...xn

اینکه حالت صفر یا هیچ، یا نیستی، چون خود ش وجود دارد، بنابرین، از «چیز» و «هیچ» درست شده است، میتواند گره مسئله را بگشاید:
(XN=( x0 + x1
---
اینها توضیح این موضوع بود که اگر "هیچ"یا نیستی وجود داشته باشد، خودش نوعی وجود یا هستی ست. در عین حال که نیستی نیز می باشد.
به جای اینکه بگوییم ذره اولیه از هیچ بوجود آمده، دقیق تر آن است که گفته شود از « هیچ نسبی» یا از « هستی-نیستی» پدید آمده است. و یا از « هیچ + چیز» .
چنین بیانی از دید فلسفی (هستی و نیستی) و فیزیک تئوریک (خلاء گوانتم) نیز میتواند درست باشد.

---

آنچه در مقاله و در کامنتهای من مطرح شده یک « تئوری» ست، که میتواند در کل صحیح و یا مجموعه ای از نکات درست و نادرست باشد. سنجش آن با دیگران است.