Skip to main content

جناب آتاش گرامی سلام؛

جناب آتاش گرامی سلام؛
بهنام چنگائی

جناب آتاش گرامی سلام؛
شما در نقد مبارزه ی مسلحانه نوشته اید:
جنگهای مسلحانه تنها جلو تدریجی رشد اقتصادی ، سیاسی ، و فرهنگی را گرفته و مانع اصلی عدم رشد دمکراسی در منطقه بوده است.

پیش از همه بگذارید از شما بپرسم که شما از کجای نوشته من به این نتیجه رسیده اید که من موافق جنگ مسلحانه بوده و هستم؟
نه جناب آتاش، من به مبارزه ی سازمانیافته ی طبقاتی (کارگری ـ توده ای) باوردارم و انقلاب مردمی و میلیونی نیز اگر آگاهانه و سراسری سازمان بیابد، مگر در حالت تدافعی، هرگز نیاز به سلاح های مرگبار ندارد و این گونه جنگ ها بیش از همه به همنوع کشی ها دامن می زند و دشمن مردم را شاد می کند. ولی انقلاب و این دگرگونی پایه ای و لازم ِ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را من تنها در توان نیروی کار و توده های زحمت دانسته، می دانم و خواهم دانست. و هم خود آنها هستند که می توانند دستآوردهای آنرا پاس برارند.

البته در گذشته ها و در بخشی از جنبش چپ ما، از تنوری جنبش مسلحانه ی خلق سخن ها گفته و می گفتند، و آن تئوری از منافع برحق ملت ها و توده ها صحبت می کرد که وقتی این منافع پایمال شد، هنگامی که حقوق مردم و ملت ها مورد تجاوز قرار گرفت، ناگزیر نیروی پیشگام و خود ملت ها و یا خلق ها دست به مقاومت مسلحانه زده و یا در شرایطی هم ناگزیر به جنگ مسلحانه می شده اند.

دربخش دیگری نوشته اید:
این جنگهای مسلحانه تنها جلو تدریجی رشد اقتصادی ، سیاسی ، و فرهنگی را گرفته و مانع اصلی عدم رشد دمکراسی در منطقه بوده است. منطقۀ ما در فلاکت این نمونۀ بارز زندگی می کند.

ایکاش شما مثال می آوردید که کدام جنگ های مسلحانه جلو تدریجی رشد... را گرفته است. در دور اخیر ما جز مورد سیاهکل را نداریم. باقی مانده در جنبش چپ تدافعی بوده اند.

اما برداشت من از دیدتان در این نقد چنین است که شما مبارزه ی مسلحانه ملت ها را، تابع شرایط و قانونمندی های تاریخی و دیالکتیکی ستم ها و نابرابری های موجود و سنگین برکول ملت ها، و توسط گردنکشان و بهره کشان کشورها و امپریالیسم غارتگر نمی دانید و برای زدودن آن تبهکاری ها ضروریتی قائل نیستید.

لااقل در مورد جنبش مسلحانه ملت کرد ایران! ما عملا دیدیم که رژیم آخوندی هرگز استعداد دیالوگ آزاد و گفتمان دمکراتیک برای پاسخ به خواسته های بحق ملت کرد را بارها نداشته است. شما از ترور دکتر قاسملو و جناب شرفکندی آگاهید!؟ آن دو می خواستند با مذاکره و یافتن راه حل اصولی با حکومت ولائی پشت یک میز بنشینند و دست از اسلحه برکشند و به داد و ستد مترقیانه و خردورزانه بپردازند؛ که سود جز ترورشان وجودنداشته است. شما فکر می کنید چرا رژیم زبونانه و ناجوانمردانه آن دو انسان فرهیحته را فریب داد و به شکل هولناک ترور کرد؟

آن دوريا، و بسیاری دیگر و از جمله چریک های فدائی خلق اکثریت و حزب توده در همان آغاز راه مبارزه ی توده ای علیه دیکتاتوری شاه، دچار رویاپردازی های نرمش سیاسی خود و دچار تله ی خمینی شدند و ایده آلیسم رومانتیک آنها مادر مرگ آنها و بسیاری شد که در دام حکومت الهی و رحمت او، اسیر رژیم ضدبشری شده و با پای خود به جهنم رفته و افتادند و قربانی ساده اندیشی ها شدند. این قانومندی را می توان در مورد همه ی مبارزه های رهائی بخش و ضداستبدادی و ضدامپریالیستی ملت ها و با اندکی تفاوت، ولی یکسان همه جا دید و تجربه های تلخ زیادی از آنها وجوددارد.

اگر شما بپذیرید که ملیت های ما زیر وحشیانه ترین ستم و استثمار و نابرابری های رژیم ولائی هستند و نقش ویرانگر استبداد مذهبی با گفتمان انسانمدار سازگاری ندارد و چنان نگاهی در ارکان سران رژیم متصور نیست؛ آنگاه خود به انکار نقد خویش خواهید رسید که ملت های ما بیدارند و از خشونت بیزار! اگر غیر از این می بود باید در کشور ما با وجود این دیکتاتوری آدمخوار و یکه تاز تاکنون ده ها جوی خون تسط جنبش مسلحانه ملت ها و کارگران آنها راه می افتاد.

نتیجه بگیرم که من با خیزش و مبارزه ی هدفمند توده ای کارگری همراهم و از مبارزه ی خود بخودی و ناسیونالیستی ملت ها بسیار فاصله دارم و چنان مبارزه ی تک بافتی و دشمنی افکنی را طبیعی و مفید به حال نوع انسان کار و زحمت کارآمد تلقی نمی کنم. اگر این دیدگاه را از من چپ و کمونیست قبول دارید، پس حالا من از شما می پرسم که: چه عاملی باعث رکود مبارزه ی مردم و رژم آگاهانه ی طبقاتی ملت ها و کارگران آنها می شود؟ جز خشونت نظام های حاکم و ضد مردمی!؟
تندرست باشید