Skip to main content

درود خدمت "ناشناس" محترم

درود خدمت "ناشناس" محترم
اقبال اقبالی

درود خدمت "ناشناس" محترم
پیش از آغاز سخن خدمت شما عرض می کنم که معیار آشنا و ناآشنائی در شناخت زوایای فکری ست. بنظر میرسد که از طریق گفتگو می توانیم "آشتا" شویم.
بدین منظور، من خود را جای شما قرار میدهم تا بتوانم نگرانی های شما را بهتر درک کنم:
1- نگرانی از اسلام ستیزی
2-دفاع از ترور و خون و خونریزی
3- دوگانگی در سیاست

از سلطه اسلام و اسلامگرایان در ایران و سیاست درست در برابر آن آغاز می کنم. بیاد دارم که کلاس نهم دبیرستان در اهواز (قبل از انقلاب)؛ آموزگار اندیشمندی داشتم و نخستین بار از او "دیالکتیک مارکسیستی" را شنیدم. همین موضوع و کنکاش در باره آن "کار دستم" داد. بعدها یکی از رفقا در تبیین دیالکتیک گفت: منطقی است که اگر بکار گرفته شود، "کلاه" سرت نمیرود! چون با پیوسته نگری و همه جانبه گری تنیده شده است.

من دیالکتیک را منطق تبیین علمی، همه جانبه و در سایه پیوسته نگری تاریخی فهمیدم. از آنزمان تا کنون کوشش کردم تا با چنین منطقی به جهان بنگرم، از جمله اسلام.
اسلام یک مقوله مشخص دینی-سیاسی و تاریخی در ایران است و دین اسلام (صادقانه ترین تبیین آن توسط خمینی، داعش و .. انجام گرفته) هم با هیچ دین دیگری قابل قیاس نیست. بدون آشنائی با تاریخ و کارکرد آن نمی توان برای نجات از بلاهایش، معقول سخن گفت. همینجا مکث می کنم.
ممکن است شما اسلام سیاسی را بی عیب و نقص بدانید و ایرانیان را شایسته آن. در اینجا من با شما بر سر دخالتگری اسلام و اسلامگرایان در زندگی عرفی و سیاسی با شما اختلاف پیدا می کنیم.
من از قطع کردن دخالتگری دین در زندگی و حکومت دفاع می کنم و الگوی من هم نظام لائیک - دمکراتیک در فرانسه و قانون لائیسیته مصوبه 1905 در آن کشور است. من این پرنسیب جامعه مدرن را در مورد آلمان، اسرائیل، عربستان، کردستان و .. قبول دارم و هرجا نقض گردد، من معترضم!
این نگرش آزاری به کسی میرساند که مسلمان است یا اتفاقن بستر سیاسی - اجتماعی و فرهنگی بی آزاری او (تامین امنیت دینی - وجدانی) او را فراهم می کند؟
برای فهم متقابل یکدیگر جایمان عوض کنیم. من یک زرتشتی هستم بنام سپنتا نیکنام! اسیر 1400 ساله اسلامگرایان در میهن خود. در عمر چهل ساله اسلامگرایان نخستین بار باعتبار رای مردم در شورای شهر انتخاب شده ام. موجودیت من، سپنتا نیکنام در تناقض با اسلام سیاسی و حکومت اسلامی قرار دارد. حکایت من در این شرایط مشخص نیست. این پدیده ای سیاسی - تاریخی در ایران است. ناشناس محترم ؛ "سپنتا"های ایران را درک کنید که بخاطر ناباوری به اسلام سیاسی، قربانی شده اند.
من (اقبال اقبالی) از خاستگاه آزادی جامعه ایرانی از زیر سلطه اسلام و اسلامگرایان، از یک نظام لائیک (سکولار) دمکراتیک دفاع می کنم و به زباله دان تاریخی فرستادن حکومت اسلامی را، پیش شرط آرامش، امنیت، رفاه و خوشبختی ایرانیان می دانم.
شما نوشتید که من از ترور و خونریزی دفاع می کنم.
من از صلح، ارامش، رفاه همگانی و امنیت پایدار در جامعه دفاع می کنم. اگر کسی یا کسانی به این چهار اصل هجوم آورد؛ دفاع از انها را به همه اشکال ممکن حق طبیعی مردمان همه جای دنیا می دانم. کسانی مدافع ترور و خونریزی هستند که به صلح، آرامش، رفاه و امنیت جامعه حمله می کنند و نه برعکس.
در ضمن من از مقاومت و مبارزه سیاسی - اجتماعی و فرهنگی دفاع می کنم و نه ترور فردی یا سازمانی. هنگامی حاکمان به قانون معطوف یر صلح، آرامش، رفاه و امنیت در جامعه پایبند نباشند، قیام مردم علیه آنها حتا در منشور حقوق بشر برسمیت شناخته شده است و من هم زیر آنرا امضاء می کنم.

"ناشناس" محترم نوشتید:
:علاوه براین شما ترور و جنگ مسلحانۀ کردها را حمایت می کنید و می نویسید این ترور ها از برای دمکراسی است !"
نمی دانم کجا زندگی می کنید و نیازی هم نیست که بدانم؛
فرض کنید امشب داعش محله شما را محاصره کرده و قرار است سرهای مردان و پسران شما را ببرند و زنان و دخترانتان را هم به بردگی ببرند.
واکنش شما چیست؟
بنظرم هیچ انسان شریفی نمی تواند برای دفاع از خود دست به اسلحه نبرد و تا آخرین نفس نجنگد!
من "بختیاری" ام؛ اما در چنین شرایطی بدون هیچ تردیدی، مانند یک کرد مدافع کوبانی، شنگال .. از انسان و انسانیت دفاع (با تاکید بر دفاع در برابر تهاجم) می کنم!
پوزش از طولانی شدن کمنتار!
با احترام
اقبال