Skip to main content

دوستان ...همانطور که متوجه

دوستان ...همانطور که متوجه
lachin

دوستان ...همانطور که متوجه هستیم الان دیگر تحریف تاریخ ایرانیان از دولت های غرب , به پان ایرانیست ها متوهل شده است. عمق فاجعه به آن حدی رسیده است که یک به اصطلاح گزارشگر, تاریخ تحریف شده را هم نسبت به عقاید خودش عوض می کند تا تاریخ تحریف شده را دو چندان (( مضحک تر )) جلوه بدهد. آقای کاوه جویا هم ماشالله از استعداد خوبی برای این کار از خود نشان میدهند . هرچند که این نوشته های بالائی در کتاب (( ایران باستان )) توسط «حسن پیرنیا » جلد اول , چاپ پنجم صفحه 391 از سطر سوم آخری , از زمین تا آسمان فرق دارد , ولی جسارت آقای کاوه جویا بحدی رسیده است که (( دیکتاتوری کورش )) را از که در (( ضمیر اول شخص مفرد )) بکار برده شده است, یک پرده انسانی داده و در پارانتز به ( ضمابر اول شخص جمع ) تبدیل کرده است و با این کار (( حقوق بشر )) کورش را نه تنها جهانی میکند بلکه (( کهکشانی ))

می کند . بخاطر اینکه من هم در این مسابقه عقب نمانم , من هم گقته های بالائی را به میل خودم عوض میکنم تا ببنیم تا این حقوق بشر کورش با سرعت نور به کدام نقطه از فضای لایتناهی می رسد..حتم دارم که از E.T ها منتظر این اعلامیه هستند...
ارتش بزرگ من [کاوه جویا ] به آرامی وارد بابل شد .
نگذاشتم [کاوه جویا ] رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید .
اوضاع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش ، قلب مرا [کاوه جویا] را تکان داد .
من [کاوه جویا ] برای صلح کوشیدم { به اهورا قسم خوردم ] .
نبونید ، مردم بابل را به بردگی کشانیده بود .( وای دَه دَم .. وای ننه ام)...
من [کاوه جویا ] بردگی را برانداختم [و با مارتین لوتر کینگ و ابراهام لینکلن پیمان بستم] .
فرمان دادم [من کاوه جویا دستور دادم ] که همه‌ی مردم در نیایش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند و با آنها توپ بازی بکنند.
فرمان دادم [دستور استالینیستی دادم ] که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند فقط فرهنگشان را نابود بکنند.
این چنین بود که با دیدن خوی و خصلت ملت و مردم و نیز شاهنشاه ایران :
همه‌ی پادشاهان سرزمین‌های جهان ... همه‌ی مردم سرزمین‌های دوردست ... در بابل بر گونه های سرخ رنگم من [ کاوه جویا ] بوسه زدند
من [کاوه جویا ] شهرهای آگاده ، اشنونا ، زمبان ، متورنو ، دیر ، سرزمین گوتیان و هم‌چنین شهرهای آن‌سوی دجله را که ویران شده بود ، از نو ساختم [ بدون کارگر و عمله و بنّا]
فرمان دادم [کاوه جویا ] همه‌ی نیایشگاه‌های شهر را که بسته بودند ، بگشایند .
همه‌ی مردمانی را که که پراکنده و آواره شده بودند ، به جایگاه‌های خود بازگردند .
خانه های آباد شده را شده را ویران [کردیم ] ...
و اما در لابلائی دنیای شکوفائی دیجیتالی میخوانیم که........................................................................
پادشاهی سلسله هخامنشیان حدود 230 سال به درازا انجامید. از میزان دقیق قتل‌عام‌های این دوره پرخشونت تاریخ شرق باستان بجز یک سال آن اطلاعی در دست نیست. تنها سالی که اطلاع نسبتاً دقیقی از کشتارها در دست است، سال نخست پادشاهی داریوش است که بنا به اظهارات شخص او در تحریر عیلامی و بابلی کتیبه بیستون و نیز نسخه‌های آرامی آن، مجموعاً حدود 120.000 نفر را قتل‌عام کرده است. قتل‌عام‌هایی که گاه همراه با شکنجه‌های سبعانه و یا غرق کردن در آب رودخانه بوده است.

به همین قیاس می‌توان تخمین زد که چنانچه تعداد قتل‌عام‌های فقط یک سال به این میزان بوده باشد، مجموع قتل‌عام‌ها در سراسر دوره 230 ساله و بخصوص در زمان پادشاهی کورش که متجاوز و متصرف اصلی سرزمین‌ها و کشورهای دیگر بوده و شهرهایی را به آتش و به خاک و خون کشیده بوده، تا چه اندازه فراوان‌تر است. در کمترین تخمین ممکن می‌توان از چند میلیون نفر کشته و چند برابر آن علیل و مجروح سخن راند، و چندین برابر اینها، زنان و کودکانی که به اسارت و بردگی گرفته شدند و خانواده‌هایی که متلاشی شدند و شهرها و تمدن‌هایی که غبار نابودی بر آنها نشست. اینکه تاکنون در سراسر ایران هخامنشی حتی یک شهر شناسایی نشده است، احتمالاً به دلیل همین قتل‌عام‌های گسترده و نابودی زندگانی مردم بوده است.
اکنون عده‌ای از کورش‌پرستان تمامی این جنایات گسترده و متکی به انبوه منابع دست اول را نادیده می‌گیرند و رنج‌های میلیون‌ها انسان ستم‌کشیده را با لطائف‌الحیلی که فقط برای ساده‌دلان باورپذیر است، توجیه می‌کنند تا مبادا خالی بر چهره کورش و داریوش بنشیند. این است نمونه‌ای دیگر از فدا کردن رنج‌ها و مصائب میلیون‌ها انسان رنج‌کشیده تاریخ ایران به یک تار موی رنج‌آفرینان تاریخ و فدا کردن همه هستی انسان‌ها به پای یک نفر. این است نمونه‌ای از روش‌‌های ضد بشری فاشیسم و توتالیتاریسم و ناسیونالیسم. آمین