Skip to main content

دوستان گرامی، مر شما را گفتم

دوستان گرامی، مر شما را گفتم
تبریزی

دوستان گرامی، مر شما را گفتم پیش از این که جهان به سوی سوسیالیزه شدن سرتاسری می رود و هر کس که در برابر این روند بایستد میان چرخدنده های سوسیالیزه شدن جهان خرد و نابود خواهد شد! البته سوسیالیسم حقیقی نه سوسیالیسم دروغین و یا همان سرمایه داری دولتی آن چنان که در شوروی دیده شد! و چون من رژیم شوروی را رژیمی کمونیستی نمی دانم و خواسته من بر سر کار آوردن رژیمی مانند شوروی در ایران نیست تا من سخن از کمونیسم می گویم کسانی که ضد کمونیسم هستند نمی توانند با دستاویز کردن فروپاشی شوروی الم شنگه به پا کنند! (شوروی بی شوروی!) از سوی دیگر برای کسانی که پژوهش های گسترده ای درباره اندیشه های سیاسی گوناگون نداشته اند چگونگی رسیدن به کمونیسم جهانی و برپائی کشوری به نام کره زمین در فرجام تاریخ در سایه تک میهنی (اینترناسیونالیسم) را به زبان ساده می خواهم روشن کنم .....

..... دوستان گرامی، اگر در کشوری صد کارخانه خودروسازی که در هر کدام از آنها هزار کارگر کار می کنند خودروهائی را به بهای هفتاد هزار دلار بسازند و بیست هزار دلار بهای دستمایه هر خودرو باشد هنگام فروش این خودروها به هفتاد هزار دلار، پنجاه هزار دلار دیگری که به دست می آید بهای چیست؟ پنجاه هزار دلار دیگر چیزی است که دیوید ریکاردو اقتصاددان انگلیسی آن را (ارزش افزوده) می نامد و کارل هاینریش مارکس آن ارزش افزوده را بهای کار کارگرانی می داند که با کار خودشان کاری کرده اند که دستمایه بیست هزار دلاری هفتاد هزار دلار شده است و پنجاه هزار دلار دیگر بهای کار کارگرانی است که کالائی جز نیروی کار خودشان را برای فروش ندارند!

اما آیا آن سود پنجاه هزار دلاری به کارگران می رسد؟ نه! به کارگران ده هزار دلار دستمزد داده می شود و چهل هزار دلار دیگر به جیب کارخانه داران ریخته می شود و کارخانه داران بی آن که کاری کرده باشند از دسترنج کارگرانی که کالائی جز نیروی کارشان را برای فروش ندارند و آن را به بهائی پائین تر از ارزش راستین آن می فروشند سودهای فراوان به دست می آورند!

بیست هزار دلار دستمایه + ده هزار دلار مزد کارگران = سی هزار دلار

هفتادهزار دلار بهای خودرو منهای سی هزار دلار = چهل هزار دلار

چون کارگران گلایه می کنند، ناخرسندی می کنند، برای کمی دستمزدشان دست از کار می کشند و ..... کارخانه داران با چند روش برای از میان نرفتن سودهای مفتی که به دست می آورند به رویاروئی برمی خیزند! یک روش سرکوب کارگران است! روش دیگر انداختن چند دستگی میان کارگران با ترفندهای گوناگون و یا سرگرم کردن کارگران با چیزهای دیگر است! (مانند تیم فوتبال تراختور و زبان مادری و زبان پدری و زبان عمه ای و زبان خاله ای و نژاد اهورائی آریائی و تقویم میترائی و .....)

روش دیگر تاختن به کشورهای دیگر و تاراج دارائی آنها برای به دست آوردن دستمایه برای کارخانه هایشان است که به چنین کاری جهانخواری (امپریالیسم) گفته می شود! اما چون در جهان کنونی پس از ساخته شدن جنگ افزارهای هسته ای و جنگ افزارهای پیشرفته دیگر تاختن به کشورهای دیگر برای تاراج داراک آنها و جهانخواری (امپریالیسم) ناشدنی است و زیان آن بسیار بیش از سود آن است هرگز کسی این روش را به کار نمی برد! (نگاه کنید به فرجام صدام حسین پان عرب که به کشور عربی کویت برای تاراج نفت و گاز آن تاخت!)

یک روش هم سرمایه داری دولتی است که گردانندگان چنین دولتی می گویند هیچکس دارنده هیچ چیز نیست و همه چیز از آن همه است و نماینده همه نیز ما هستیم که این دولت را می گردانیم! پس همه باید کار کنند و دسترنجشان را دودستی به ما بدهند و ما نیز که گردانندگان این دولت هستیم مزد کارگران را خواهیم داد! سپس گردانندگان این دولت که ساختار آن بر پایه سرمایه داری دولتی است بهترین زندگی ها را در بهترین کاخ ها و کاخک ها خواهند داشت و هر کس گلایه کند تیرباران شده و یا به اردوگاه های کار فرستاده خواهد شد! (مانند شوروی) این روش نیز شکست خورده است!

تنها راهی که می ماند پیوستن چند کارخانه به همدیگر برای پائین آوردن بهای کالاهای ساخته شده برای برتری در کشاکش با کارخانه های دیگر است! ده کارخانه از صد کارخانه خودروسازی هنگامی که یکپارچه شده و کارخانه ای را می سازند که در سایه یکپارچگیشان هم مزد کارگران بیشتر می شود و هم بهای کالا ارزانتر می شود و هم شماره خودروهای ساخته شده بیشتر می شود و هم سود به دست آمده بیشتر می شود نود کارخانه دیگر دو راه در پیش رو دارند: یک راه بسته شدن چنین کارخانه هائی برای ناتوانی از هماوردی با آن کارخانه نوبنیاد است و راه دوم آن است که نود کارخانه دیگر ده تا، ده تا به همدیگر بپیوندند تا با کارخانه نوبنیاد توان هماوردی داشته باشند! چون چاره ای جز ...