Skip to main content

ادامه نوشته "توانمندی زبان

ادامه نوشته "توانمندی زبان
اقبال اقبالی

ادامه نوشته "توانمندی زبان فارسی در برابر زبان عربی" (به قلم دکتر حسابی):
چنانکه گفته شد در زبانهای سامی از هر فعل ثلاثی مجرد می توان با تغییر شکل آن و یا اضافه چند حرف کلمه های دیگری از راه اشتقاق گرفت که عبارت از ده باب متداول می باشد مانند:
فَعلَ – فَعّلَ – اَفُعَلَ – تَفَعّلَ – تَفاعَلَ – انْفَعَلَ – اِفْتَعَلَ – اِفْعَلَّ – اِسْتَفْعَلَ که باب نهم یعنی افِعَلَّ به ندرت مورد استفاده قرار می گیرد .
ابوابی که به این ترتیب به دست آمده است دارای معانی نزدیک به اصل ثلاثی مجرد دارند و جنبه های تاکید و تشدید و واداشتن به کاری ( مانند شَغَّلَ و اَشغَلَ ) و حالت بین الاثنین ( مانند ضارَبَ و تضارَبَ ) و حالت پذیرش ( مانند اِنفَعلَ ) و حالت خواستن چیزی ( ماننداِستَغفَرَ ) و یا اشاره به خود ( مانند اِستکْبَرَ ) و یا پیدا کردن خاصیتی ( اِحمَرَّ ).


این تفاوت ها در معانی که بوسیکه ابواب بدست می آید در بیان مطالب علمی در زبانهایی مانند زبان های هند و اروپایی مورد نیاز نیست زیرا همین معانی در آن ربانها به شکل دیگری بیان می شوند مانند:

شَغَّل = بکارگماشتن و استغفر = بخشایش خواستن

از هر کدام از افعال اسامی مختلفی اشتقاق می یابد . اول نام های مکان و زمان ( مانند مسکن از سکَنَ و نذخل از دخلَ ) . دوم نام ابزار ( مانند مِبرَد از بَرَد بر وزن مِفعَلْ ، میزان از وزَنَ بر وزن مفعال ، مربه از شَرَب بر وزن مِفعَلَ ) . سوم نام طرز و شیوه ( مانند کِتْبَه و مِشْیَه بر وزن مِفْعَلَه ) . چهارم نام حرفه (مانند خباز و خیاط بر وزن فعال ) . پنجم اسم مصدر ( مانند فِعْلْ از فَعَلَ و تَفَعُّل از تفعَّلَ و انفعال از انفَعلَ و همچنین برای باب های دیگر ) . ششم صفت که ساختمان آن ده شکل متداول دارد ( مانند صَعْبْ بر وزن فَعْلْ ، حَسَنبر وزن فَعََلْ ، حَزِن بر وزن فَعِلْ ، رحیم بر وزن فعیل ، رسول بر وزن فعول ، رحمان بر وزن فعلان ، کذاب بر وزن فعال ، صدیق بر وزنفعّیل ، علامه بر وزن فعّاله ، ضُحَکَه بر وزن فُعَله ) . هفتم رنگ ( مانند اَحْمَر بر وزن اَفْعَل ). هشتم نسبت ( مانند غربی از غرب ، روحانی از روح ) . نهم اسم معنی ( مانند کیفیه از کیف ).
با درنظر گرفتن همه انواع اشتقاق کلمات نتیجه گرفته می شود که از هر ریشه یی حداکثر هفتاد مشتق می توان بدست آورد. پس هرگاه تعداد ریشه ها را که از ۲۵۰۰۰ کمتر است در هفتاد ضرب کنیم حداکثر عده کلمه هایی که بدست می آید می شود: ۱۷۵۰۰۰۰= ۷۰ × ۲۵۰۰۰ .

البته همه هفتاد اشتقاق برای هر ریشه یی متداول و معمول نیست و عددی که محاسبه شد حداکثر کلمه هایی است که ساختن آنها امکان دارد نه اینکه همه کلمه هایی که طبق الگوی زبان ممکن است ساخته شود واقعاٌ وجود داشته باشد. با این همه باز مقداری به این عدد حساب شده می افزاییم و آن عدد را به دو میلیون می رسانیم. امکان ساختن کلماتی بیش از این در ساختمان این زبان وجود ندارد.

یک اشکالی که در فراگرفتن این نوع زبان است این است که برای تسلط یافتن به آن باید دست کم ۲۵۰۰۰ ریشه را از برداشت و این کار برای همه کس مقدور نیست حتی برای اهل آن زبان، چه رست به کسانی که به آن زبان بیگانه هستند.

اکنون اگر تعداد کلمات لازم از آن دو میلیون بگذرد دیگر در ساختمان این زبان راهی برای ادای یک معنی نوین وجود ندارد مگر اینکه معنی تازه را با یک جمله یی ادا کنند . به این علت است که در فرهنگ های لغت از یک زبان اروپایی به زبان عربی می بینیم که عده زیادی کلمات به وسیله یک جمله بیان شده است نه به وسیله یک کلمه .
برای خواندن ادامه نوشته، لطفن به منبع مراجعه شود.
https://parsiandej.ir/%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C/
با پوزش از خوانندگان که کمنتار نامربوط به موضوع مورد بحث (درس های زلزله کرمانشاه؛ ضرورت مدیریت بحران توسط "مهستان های خودمدیریت سکولار دمکراتیک") در کمنتار درج شد.