Skip to main content

در تحلیل «خیزش اعتراضی» دیماه

در تحلیل «خیزش اعتراضی» دیماه
آ. ائلیار

در تحلیل «خیزش اعتراضی» دیماه ، صدها مقاله از سوی تحلیلگران،جامعه شناسان، اقتصاددانان، و فعالان سیاسی، منتشر شده است. برخلاف نظر ات دایی جان ناپلئونی که میگوید : کار کار « زم-زم» ها بوده، و در واقع تکرار همان سخن خامنه ایست که گوید: کار کار استکبار است و شبکه ها؛
هیچ کدام از این صدها تحلیل گر ، به چنین ساده اندیشی دچار نشده اند.
اگر بخواهیم چکیده ی این تحلیل ها را بیان کنیم گفته شده:
1- خیزش علل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی داشته است که در شعارها منعکس شده. شعارها مال خود مردم بودند و هیچ شبکه ای این شعارها را نداده بود. یکی از علل مهم نیز محیط زیست بود که بدون شعار عمل کرده است.
2-مردم جهت ارتباط گیری باهمدیگر از انترنت بطور کلی استفاده کرده که شعارها را در همه مناطق در کل یکی نماید. و موفق هم بوده است.
---

3- نو بودن شعارها، عمدتاً یکی بودن آنها، در حدود صد شهر، نشانه آن است که هیچ شبکه و عامل خارجی ، در این خیزش کوچکترین نقشی نداشته است.
---
- شعار سرنگونی شعار 40 ساله چپ سرنگون طلب است. قدیمی. که عاقبت خود مردم با امتحان اصلاح طلبان به آن رسید.
- شعار « اصلاح طلب-اصول گرا-تمام شد ماجرا» باز محتوای همان شعار سرنگونی ست. که با عبارت تازه ای فرموله شده است. و نشانه امتحان دوره « انتخاب بد از بدتر» است. و باز شعار چپ بود که میگفت لعنت به هر دو.
- مردم گدایی میکنند -آقا خدایی میکند. اشاره به خرابی وضع اقتصادی مردم دارد.
4-تعدادی شعار هم از جنبش سبز به ارث رسیده بود. مانند جمهوری ایرانی.
----
با توجه به شعارها هیچ شعار از آن هیچ شبکه اجتماعی یا رسانه ای نبود. ولی جریان چپ و سلطنت طلب تأثیر خود را در شعارها نشان دادند. از شعار های مجاهدین خبری نبود. همینطور از شعار ملیتها. درد تبعیض مانند درد محیط زیست بدون شعار عمل کرده است.
در واقع تلاش رسانه ای 40 ساله چپ که میگفت: سه نیروی جامعه متحد شود یعنی نیروی دموکراسی خواه، عدالت اجتماعی طلب و ملیت ها و تبعیض دیدگان، عملاً اتحاد خود را در خیزش اعتراضی دی پیرامون شعار های عمومی نشان دادند. بدون اینکه تشکیلات سازمانی عمومی داشته باشند. خیزش عملاً راه چپ رادیکال را در جهت گذار از حکومت تأیید کرد.
-----نمونه یک تحلیل:
تحلیل حسن قاضیان جامعه شناس:
« خرده اعتراضات مردمی که در این سال‌ها این سو و آن سو ظاهر می‌شد، فریادخواهی بی‌پاسخ کارگران و بازنشستگانی که مدت‌ها حقوق نگرفته یا کارکنانی که اخراج شده بودند تا فریاد مال‌باختگان صندوق‌های اعتباری، این بار روی هم انباشته شد و همه جور نارضایتی‌های دیگر را هم به آن پیوند زد و به اعتراضات جمع بزرگ‌تری تبدیل شد، جمع بزرگتری که ممکن است خودشان لزوما جزو آن‌کارگران و بازنشستگان و مال‌باختگان نبوده باشند اما از نارضایتی و نومیدی به ستوه آمده بودند، و به علاوه ریشه‌ی نارضایتی را دیگر در مدیر فلان کارخانه یا بانک و وزرات‌خانه نمی‌دیدند، بلکه کل نظام سیاسی و راس آن را منشاء نارضایتی‌های خود می‌دانستند.

همان طور که میراث اعتراضی جنبش سبز باقی ماند و در شکل دیگری به خیابان سرازیر شد، حالا هم این تصویرهای «جمع شده» در ذهن شرکت‌کنندگان و شرکت‌نکنندگان در اعتراضات (هر دو) ‌باقی می‌ماند و اعتراضات بعدی را تغذیه خواهد کرد و به نظرمن محتمل است که اعتراضات آینده را رادیکال‌تر و شورشی‌تر بکند.

در واقع، جامعه‌ی ما بدون این اعتراضات هم آبستن زلزله‌ای بوده است که فقط دارد به تاخیر می‌افتد، درست مثل همان زلزله‌ای که کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند دیر یاز زود در پایتخت خواهد آمد. می‌گویند این زلزله هر چه دیرتر بیاید شاید مخرب‌تر باشد. این اعتراضات فقط شاید پیش‌لرزه‌هایی بود که فعلاً «جمع شده»است، اما زلزله‌ی اصلی که بیاید بعید است که آثار و عواقبش را کسی بتواند «جمع» کند چه رسد به تصاحب آن‌چه از زیر آوار مهیب این زلزله‌ی اجتماعی جان سالم به در خواهد برد.» DW