Skip to main content

موضوع « مولوی»:

موضوع « مولوی»:
آ. ائلیار

موضوع « مولوی»:

خوشحالم که دوستان در مورد مولوی صحبت متین و منطقی آغاز کرده اند.
متأسفانه من دانش آموز در این موضوع، به ایده خاصی دست نیافته ام که مسئله مولوی را حل کند.
اما سه منبع را در زیر میاورم که شاید برای علاقمندان اطلاعات مفیدی داشته باشند:
منبع اول

http://www.iranglobal.info/node/49800?qt-topauthor_popular=1

درباره جلال الدین محمد مولوی و اشعار ترکی او

منبع دوم

http://mevlana.blogfa.com/post/8

اشعار ترکی مولوی و شرح و برگردان دکتر ح. م. صدیق (1369) - بخش اول

منبع سوم
مولوی : ویکی پدیا

----

-من مسئله مولوی را اینطور برای خودم توضیح داده ام:
اگر نوشته ها صحت داشته باشند بطور خلاصه:
مولوی در بلخ زاده شده، در کودکی( پنج سالگی) به همراه خانواده به بغداد میرود. بعد در شهر قونیه ترکیه به جوانی میرسد و با گوهر خاتون ازدواج میکند، و بعد هم با «شمس تبریزی» دوست میشود. و در حدود 68 سالگی در قونیه دنیا را ترک میکند.
دیوانش به فارسی ست. اشعار و بیت هایی به زبانهای یونانی،عربی،ترکی دارد.
--
اما اینکه مولوی یا پدر و مادرش از کدام « قبیله و قوم و خلق» یا خلقها بوده اند، نمیتوان به درستی گفت.
سند قابل اتکایی در این مورد وجود ندارد، یا من ندیده ام. ولی تحلیل و گمانه زنی هست که به دو خلق «فارس یا ترک» مربوط میشود.
قابل تصور است که جامعه بلخ در زمان مولوی(تولد 604)قرن هفتم هجری قمری-زمان خوارمشاه)، کم و بیش چند زبانه بوده باشد، که در قرون وسطی به دلیل آزادی مهاجرتها این امر محتمل است.
--
عملاً مولوی نه تنها به فارس و ترک تعلق دارد بل او متعلق به بشریت است. همین تعلق بشری هستی تاریخی او را توضیح میدهد. و از نظر زبانی نیز مقام شامخی در زبان فارسی دارد.
---
چند زبانه سرایی یک قطعه شعر:
کسانی که با زبانهای مختلف آشنایی دارند و شعر هم می سرایند ، گاهاً عملاً با این «پدیده» مواجه میشوند که در یک قطعه شعر از چند زبان استفاده کنند. این کار به میل نیست بل « میل خود شعر» است که سراینده را وامیدارد از چند زبان استفاده کند. مولوی در آثارش از این پدیده استفاده کرده است. یا گاهاً گرفتار آن بوده است.
چون من هم گاهگداری چیزهایی مثلا به نظم و شعر می نویسم با این پدیده برخورد دارم و در نوشته های ادبیم نیز دیده میشود.
--
میدانید که گاهاً نیز شاعران به چند زبان دیوانهای جداگانه دارند مثل شهریار و نسیمی.
--
چه چیزی زبان شاعر یا نویسنده را تعیین میکند؟
الزاماً و صرفاً زبان مادری نمی تواند زبان اثر ادبی نویسنده را تعیین کند. و بعکس. نویسنده معمولا به زبانی می نویسد که:
1-بهتر بلد است. و آنرا تحصیل کرده. یا اجازه دارد که فقط به آن زبان بنویسد. 2- زبان دیوانی یا ادبی روشنفکران دوره خود است. یا زبان ادبی محیطی ست که نویسنده در آن قرار دارد. 3- بعضی ها نیز دنیای زبان مادری را نه تنها در زبان دیگر، بل گاها در نوشته هایی به زبان خود ( زبان مادری) منعکس میکنند.
رضا براهنی ، ساعدی یا خود شهریار ، زبان مادریشان ترکی آذربایجان است ولی آثار ادبی شان به فارسی ست.
اینها تجاربی ست که دارم.
---
اضافه کنم، نثر را همیشه میتوان نوشت ولی شعر را نمی توان. شعر باید « خودش» بیاید. وقتی هم میاید گاهاً دو زبانه یا چند زبانه میاید. و چنان نیز قید میشود.
شعر در شرایط خاصی میاید، و فضای روحی خاصی را هم با خود میاورد. یک کمی ماورایی ست.
باید از محیط موجود جدا شد و به عالم «نکته» ای که شعر را میاورد گام گذاشت و آن را بازتاباند.
زبانهای مختلف آنجا جریان دارند. عین یک زبان.