Skip to main content

برای اینکه «صحبت»، «عمل

برای اینکه «صحبت»، «عمل
آ. ائلیار

برای اینکه «صحبت»، «عمل مثبتی» در زندگی کنونی ما باشد، فکر میکنم لازم است چند مورد را در نظر گیریم:
متد بر خورد به « فنومن» : در صحبت ما به یک یا چند « پدیده» برخورد میکنیم. چگونه؟
- متد بر خورد چند زاویه یی : فنومن چیزی ست که زوایای بسیار دارد. معمولا لازم است این زوایا را انتخاب کنیم:
- متد برخورد علمی بیطرفانه ( در علوم انسانی بیطرفی نسبی ست)
- متد بر خورد سیاسی
-متد برخورد درس آموزی برای زندگی کنونی
----
اگر فنومن ما شخصی تاریخی و شاعر به نام « مولوی» باشد میتوانیم از «چند زاویه و با چندین متد» با او برخورد کنیم. و نتایج متفاوتی هم بگیریم.
- در برخورد سیاسی ، سعی میکنند تز سیاسی خود را نتیجه بگیرند .
متأسفانه در تاریخ معاصر ما مد شده اول تز خود را در نظر میگیرند و بعد میکوشند مرده را در تابوت قرار دهند و معمولا دست و پایش را قطع میکنند که جای بگیرد.

این متد مال « دیدگاه های سیاسی خاص است و به دنبال اهداف خود میگردند و کاری با « برخورد علمی بیطرفانه نسبی» ندارند.
- اما در دو متد دیگر یعنی« متد تجربه آموزی» و «علمی» هدف سیاسی حذف میشود و تنها به آنالیز علمی و درس و تجربه آموزی توجه میشود حتی اگر این امر ناقض دیدگاه سیاسی باشد.
با این توضیحات برگردیم به مولوی:
1-توجه به مولوی از زاویه « تاریخ ادبیات علمی (بیطرفانه نسبی): جامعه تاریخی، کیفیت ادبی، زبان شناسی، خانواده، قبیله و خلق و جغرافیا ی سرزمین، محیط سیاسی، ادبی ، زبانی و...

2- توجه به او از زاویه : درس و تجربه آموزی، برای زندگی کنونی: انسان بودن، برابری حقوقی، تلاش برای بهزیستی عمومی، عشق به طبیعت و انسان و زندگی ...
---
در زاویه دوم ، مهم نیست که زادگاه و سرزمین و قوم و قبیله او چه بود و کجا بود، اینها مسئله ای را حل نمیکنند، البته در خود همین زاویه.
اما در زاویه تاریخ ادبیات لازم است جامعه، جغرافیا، زبان و غیره را که بالا گفتم در نظر گرفت.

- متد جمع آوری چند زاویه در کنار هم: در این روش دو زاویه « تاریخ ادبیات»، و «درس و تجربه آموزی» را یکجا گرد میاورند.
---
مهم: بر خورد از «زاویه سیاسی با طرفانه »، یا « زاویه تابوتی» که بیشتر معمول است و به جرئت میتوان
گفت 99 در صد نوشته های علوم انسانی ما از این زاویه نگارش یافته است. چون هیچوقت « آزاد نبوده ایم، و متد علمی را نتوانسته ایم بیاموزیم و به کار بندیم ».

-متد «طرفدارانه علمی» در علوم انسانی نیز وجود دارد که متضاد با « متد تابوتی» ست. و آن متدی ست که « روش برخورد علمی بیطرفانه به فنومن ها دارد و تنها "بهزیستی انسان" را محور خود میداند ».
استعمال آن مشکل است و معمولا در عمل به « متد تابوتی» سقوط میکند.
---
-در مورد شخصیت های تاریخی مثل مولوی و دیگران، متد علمی این است که « همه چیز» آنها را در «عصر خود بررسی میکنند و در مکتب خودشان».
- ما میتوانیم از گذشتگان بیاموزیم، اما نمی توانیم به « مقولات معنوی» آنان آن معنا و محتوایی را بدهیم که « امروزه» مد نظر ماست . مثلا معنی « عشق» . امروزه ما در دنیای دیگری و در مکتب های فلسفی و علمی دیگری زندگی میکنیم و با دیدگاه های روزانه دگرگون شده ای روبرو هستیم.
ما کلید فقل های زندگی خودمان را باید خود مان بسازیم و آنهم«جمعی». نه فردی یا با پناه بردن به مکتب و شخصیت و فیلسوفانی. در عین حال که میتوان از همگان آموخت.
مشکلات و مسایل ما خاص اند باید خودمان راه حل آنها را « کشف» کنیم.با تأکید بله«کشف»کنیم.
چون«خاص» اند و مختص خودما.
----
نزدیکی انسانها:
انسانها در دنیای ما بیش از هر زمانی به هم نزدیک شده اند و از اینرو نیز مسایل آنها بیش از پیش مشترک شده است. در دنیای امروز « مسایل خاص و عام» انسانها مشکل«خاص و عام»همگان شده است. بنابرین نمی توان سعادتمند بود در حالیکه همسایه نگون بخت است. سعادت و نگونبخی ما همه بهم گره خورده و جدایی ناپذیر اند. به هر شکلی که زندگی کنیم. چه یک خانواده باشیم و چه دو خانواده ی همسایه. نه تنها در یک کشور حتی در سطح جهان نیز چنین است. همه چیز به هم گره خورده است. اشک و لبخند ها یکی شده اند.
اما متأسفانه ، انسانها هنوز مشغول نابودی یکدیگر اند. از این زاویه بشر پیشرفتی نداشته است.
هنوز در دوران آشور بانی پال زندگی میکند.
--
سرنوشتِ نا معلوم دختری که، در تهران دیکتاتور زده، رو سری اش را پرچم آزادی کرده بود، جهان را تکان داد و همه را نگران خود نمود.
منهم، چون دخترم نگرانش شدم . و نوشتم که«جهان به تمامی نگران توست».
--
دختر نو جوان دوستم( نیمه ایرانی نیمه خارجی ) در جنبش سبز ،در تظاهرات اروپا فریاد «رأی من کو » زده بود. پدرش پرسیده بود: جغله، تو دیگر چی میگی؟ گفته بود:آن رأی ها، رأی منه!