Skip to main content

صحبت « احساساتی» مسئله ای را

صحبت « احساساتی» مسئله ای را
آ. ائلیار

صحبت « احساساتی» مسئله ای را حل نمی کند.
فرصت ها و صحبت ها اگر خصوصیت « تعقلی» بیابند، ایجاد دیالوگ مشکل گشا میکنند، و امکان حاصل میشود که به « مسایل مختلف» از دیدگاههای گوناگون راه حلهایی پیدا شود.
و جریانها و شخصیت ها و دیدگاهها میتوانند به هم نزدیک شوند، و در کشف ایده ها و راههای نسبتاً درست ، عملاً به یک «تلاش جمعی» دست یابند.
تک الین سسی اولماز- قوش قانادلا اوچار. ائل عقلی، قفیل آچار .
مشکلات ما مشکل چند نفر یا چند گروه نیست، مشکل جمعی و عمومی ست. عقل جمعی، عمل جمعی بهتر از « عقل و عمل فردی» مشکل گشاست. ضرورت دارد از هر امکانی، برای دیالوگ، عقل و عمل جمعی، بهره گرفته شود.
پریدن های احساسانی و اتهام سیاسی زدن به « خود و دیگری» ، خارج شدن از « برخوردهای تعقلی» شکست آور اند.
---

بدیهی ست که در آذربایجان دیدگاههای سیاسی مختلف وجود دارد، و فردا نیز آنها خواهند بود، چه بهتر که به جای تلاش برای « حذف یکدیگر» از هر فرصت برای ایجاد « دیالوگ تعقلی» ، کم احساسات، کم تعصب، با قبول وجود همه دیدگاهها، استفاده کنیم. آینده آذربایجان را « دیدگاههای مختلف» خواهند ساخت و نه « یک یا دو دیدگاه». بنابرین در واقع، ما جایی برای « غلیان احساسات و اتهام زدنها به همدیگر نداریم». عرصه را باید برای برخوردهای « منطقی، تحقیق گرانه، تعقلی، تا حد ممکن با خصلت بیطرفانه علمی» باز کنیم.
راه «متانت و تحقیق و صبوری و بی طرفی علمی»، راهی ست که اندیشمندان ما طی کرده اند، و چه بهتر که این متد و روش را به فراموشی نسپاریم.

هیچ لازم نیست که آدمها همفکر باشند، همفکری خطرناک است، حذف میاورد،حذف دگراندیش و دگراندیشی.و تولید دیکتاتوری میکند. به دست خود آدم. که بلای جانش بشود. و بلای اجتماع.
اما همینها با افکار متفاوت و حتی متضاد می توانند در « کشف کلید قفلها» عمل جمعی انجام دهند ، و حتی « کلید مشترکی» را باهم استعمال کنند. چرا که نه؟ هیچکس کلیدی در جیب خود ندارد، اگر قرار است یافته و کشف شود، جز «جست و جوی جمعی» چاره ای ندارد.
---
در «درستی ایده» ای که داریم لازم است « همیشه» شک کنیم. ایده خود را حقیقت مطلق ندانیم. تا ایده ای پیاده نشده و درستی و نادرستی اش از آزمایش بیرون نیامده، تا در عمل نقصان هایش تکمیل نشده، تا تغییرات عملی به خود راه نداده، همیشه قابل « شک» است. و نباید آن را حقیقت یا بدتر تنها حقیقت به حساب آورد. مسئله ساده نیست، سخت پیچیده است. نمی توان با دست خود خویشتن را به « اسارت ساده اندیشی» درآورد، که فاجعه است.

از هر فرصتی، از هر امکان و توان هر شخصیتی، برای دیالوگ تعقلی، بدون احساسات و اتهامات، بدون منم-منم گویی، بهتر است حداکثر استفاده را کرد. و در کشف راه حلهای درست نسبی، در کشف ایده های درست نسبی، استفاده نمود. این در خدمت پیروزی ست. راه های دیگر همانطور که تاکنون نشان داده مشکل گشا نبوده اند.

اینها را به جوان آذربایجانی که در پی کشف راه حلهاست عنوان میکنم.
پیش بردگان سیاستهای حکومت که، کارشان « تفرقه و هوچی گری ست، و الکی با صد توهین و فحش به حکومت و این و آن» خود را مدافع رفع ستم ملی و استقلال طلب و فدرالیست وو جا میزنند، مطرح نیستند و در این سخن جایی ندارند. سیاه بازی اینها نخ نماست.