Skip to main content

اوایل انقلاب بود و موج درگیری

اوایل انقلاب بود و موج درگیری
محسن کردی

اوایل انقلاب بود و موج درگیری های گروهها و رژیم. یک روز به خانه آمدم و خیلی جدی رو به خواهر و برادرهام کردم و گفتم میخوام یک خبری در مورد یکی از افراد خانواده بدم ولی نباید از این خونه بیرون بره و باید هرچه زودتر یک فکری براش بکنیم. همه سراپا گوش شدند. بعد خیلی آهسته درحالی که دور و برم را می پاییدم گفتم امروز یکی از دوستان من که در ستاد نیروی هوایی در ضد اطلاعات کار میکنه یک پرونده به من داد و گفت همینجا جلوی من میخونی و بعد پرونده رو میدی به من و یادت باشه من هرگز این پرونده رو به تو نشون ندادم. خواهر برادرها رنگ شون پریده بود. بعد کمی ساکت شدم. برادرم گفت خب؟ بگو چی بود؟ گفتم: این مادرجون با اون هیکل گنده ش که هر روز پنج رکعت نماز میخونه سرهنگ کا گ ب هست و برای روسها کار میکنه و با توده ای ها در ارتباطه! حالا بماند چقدر قاشق و قندان و غیره طرف من پرتاب شد که به حیاط خانه دویدم.. حالا

م.. حالا حکایت این درس خوندن علی خامنه ای در روسیه هست که به همون اندازه درجه سرهنگی مادر خدابیامرز ما واقعیت میتونه داشته باشه و اگر فخرآور واقعا همچه حرفی زده باشه و کلی هم آفرین و بارک الله گرفته باشه.. باید با افسوس گفت هنوز تو این ملت آدم مشنگ کم نداریم و اپوزیسیون باید حواسش جمع اینها باشه.