Skip to main content

« ایرانی بودن» و « هویت

« ایرانی بودن» و « هویت
آ. ائلیار

« ایرانی بودن» و « هویت ایرانی»:
1- اینکه فردی پیش خود میاندیشد که « ایرانی»ست یا «هویت ایرانی» دارد یک مسئله است .
2- و اینکه در جامعه ی 80 میلیونی « ایرانی بودن» و «هویت ایرانی» وجود دارد یا نه مسئله دیگری ست.
-مسئله شماره یک « تفکر و احساس» شخصی و فردی ست.
- اما آنچه در واقعیت جامعه وجود دارد یک مسئله جمعی و عمومی ست. مهم و تعیین کننده.
« فکر و احساس فردی» نمی تواند « واقعیت موجود در جامعه» را دگرگونه نشان دهد.
مثال :خیلیها در ایران « فکر و احساس» میکنند در جامعه «جمهوریت» و در کنارش « دین اسلام» وجود دارد.
اما در واقعیت نه جمهوریت موجود است و نه دین اسلام.
دین اسلام تبدیل شده به « اسلام سیاسی»،خمینسم.و جمهوریت تبدیل شده به « ولایت مطلقه یک شخص». یعنی جامعه فاقد جمهوریت و دین اسلام است. فکر و احساس فرد یا حتی عده ای واقعیت موجود را تغییر نمیدهد و به حال جامعه مهم نیست.

برگردیم به ایرانی بودن و هویت ایرانی. اینها چیزهایی نیستند که در فرد اند یا در عده ای وجود دارند.
در جامعه باید « ایرانی بودن»، « هویت ایرانی» داشتن « وجود» داشته باشد. مشکل من و شما نیستیم. مشکل « عدم وجود ایرانی بودن، عدم وجود هویت ایرانی» در جامعه است.
فنومنهای مذکور وقتی میتوانند در جامعه وجود داشته باشند که « همه با برابر حقوقی» در « تلاش همگانی» آنها را خلق کرده باشند. وقتی این فنومنها در « فضای آزاد، برابر حقوقی، تلاش همگانی» آزادانه آفریده نشده اند، بهزاد جان، شما جگونه از « ایرانی بودن، هویت ایرانی» صحبت میکنید؟
سئوال این نیست که شما چه دارید، بل سئوال این است که « جامعه چه دارد؟» در جامعه ایرانی بودن، هویت ایرانی داشتن عمومی نیست و عملاً تنها به یک خلق تعلق یافته است.
اگر همه ایرانی بودند و همه هویت ایرانی هم، داشتند، پس این همه «داد و فریاد» و دعوا برای چه بود و هست؟ متاسفانه همانطور که خودتان نیز واقف اید ، در ایران هیچ وقت شرایط « ایرانی بودن و هویت ایرانی داشتن» وجود نداشته است. جامعه نتوانسته آنها را بیافریند و «بخشی» از دعوا هم بر سر این است.
فکر و احساس من و شما مشکل و سئوال موضوع نیست. سئوال عینیت جامعه است که فاقد همگانی بودن این دو پدیده ی مذکور است.
خطای افراد این است که « خود را جامعه حساب میکنند و واقعیت موجودجامعه».

دوست دارم این « خصوصیت ها» را نه تنها من، بلکه همه داشته باشند. ولی وقتی خلق نشده اند، نمی توانم از جامعه انتظار داشته باشم که آنها را در خود نشانم دهد. و طبیعی ست که نتواند.