نژادپرستی بخشی از شعور فرهنگی

احتیاج به مترجم داشتم. حالا چطور میشود با این خلقها زیر یک پرچم و یک مملکت واحد زندگی کرد برای من معماست. در زمان شاه پدر من در شهر تبریز انتشاراتی داشت که در آن انتشارات از جمله اشعار استاد فقید عباس بارز را (ائل دایاغینا سالام) منتشر کردیم. ساواک به مغازه و انبار ما حمله کرد و تمامی کتابها را مصادره کرده و با خود برد. دلیل ساواک این بود که اولا چاپ کتاب بزبان ترکی ممنوع است و ثانیا بیت هائی در این کتاب هست که امنیت و یک پارچگی مملکت را بخطر میاندازد. پدرم در ساواک چند کشیده نیزاز جانب یک مامور ساواک خورده بود و به او لقب پان ترکیست داده بودند. هدف پدرم از انتشار این کتاب تنها سود و منفعت اقتصادی بود و بس .او معنی پان ترکیست را نفهمیده بود و پرسیده بود که "آقایان پان ترکیست چیست وچرا مرا میزنید"؟ مامور در جواب این سئوال گفته بود " هر کس که کتاب بزبان ترکی چاپ کند پان ترکیست هست". باری چرا تبریز تب نکرد؟ بعقیده من تبریز بدینخاطر تب نکرد که در قبال این تب کردن امیدی به بهبودی وضعیت اجتماعی و دستیابی به خواستهای ملی - فرهنگی خویش نمیدید. علاوه بر آن اوج نگرفتن و تداوم پیدا نکردن اعتصابات و اعتراضهای دموکراتیک میلیونی در کارخانجات ، ادارات دولتی و شهرهای بزرگ ، فقدان رهبری اعتراضات با پلاتفرم مشخص سیاسی -ملی، خاطرات تلخ از فقدان همبستگی همه جانبه با قیام و اعتراضات گذشته در آذربایجان و بالاخره ادعاهای تشکیلاتهای مسلح کرد نسبت به اراضی و شهرهای آذربایجان دلایل قابل ملاحظه ای بودند در نبود این تب .