Skip to main content

دوستان و آقای داریوش افشار

دوستان و آقای داریوش افشار
lachin

دوستان و آقای داریوش افشار... انسان در فضای باز سیاسی و با آزاد اندیشیدن رشد و تکامل می یابد. یکی از ویژگی های رشد فکری جوامع استبدای مثل جامعه استبدادی تک حزبی رستاخیزی ایران که حزب الله هم تفاله و پس مانده های حزب رستاخیز است , این است انسان را به اندیشیدن (( تونلی )) سوق میدهد. آقای داریوش افشار مرا تنها بخاطر اینکه به زنده یاد دکتر مصدق احترام میگذارم , الله پرست می خواند بدون اینکه بفهمند اصلآ من چه دینی دارم و یا به خدا ایمان دارم یا نه؟ ولی چون ایشان تونلی وار می اندیشند و قدرت تفکر کردن را هم از دست داده اند, زود انگ الله پرستی را برایمان میزنند. یکی از جوک های سیاسی جدید را هم یاد گرفتیم که ایشان مینویسند "نه رضا شاه از کشور گریخت و نه پسرش"...پس معلوم شد که رضا میر پنجه برای ( تنفیذ نخست وزیری ) در شروع جنگ جهانی دوم به ژوهانسبورگ تشریف فرما شدند و محمد رضا هم برای اولین بار

در سال 1332 به عراق و ایتالیا و چندین سال بعد یعنی در سال 1357 برای دومین بار به مصر تشریف فرما شدند تا نخست وزیران چیره دستی را بر سر قدرت بنشانند . نکته تاسف تشریف فرمائی پهلوی دوم به مصر برای تنفیذ نخست وزیری در انقلاب 57 در اینجا بود که ایشان با این همه نوکری خیلی از اربابان خود را کرده بود در جهان آواره شد و هیچ یک از اربابان راه ورود به کشورشان را نمی دادند. این تنها مصر بود که به ایشان و خانواده اش پناه داد. و همانطور که میدانیم در فرهنگ
مالیا خولیائی رستاخیزی ایران, عرب ها مثل ترک ها همیشه تحقیر میشدند , ولی انور سادات مهمان نوازی عرب ها را ثابت کرد و درست در همین را ه هم سرش را به باد داد.
اقای داریوش افشار... من نمیدانم که در زمان انقلاب در ایران بودید یا نه, ولی چندین شعار های مردمی که همیشه در خاطرم خواهد بود یکی شعارهای مردمی تبریز در خیابان شهناز در روزهای اول انقلاب بود که مردم فریاد میزدند (( سو ایستروخ... برق ایستروخ... دورد ایللخ شاه ایستروخ... آب میخواهیم...برق میخواهیم... شاه چهار ساله میخواهیم )) . یکی هم همان روزی بود که محمد رضا شاه برای تنفیذ نخست وزیری به مصر فرار کرده بود, معذرت میخواهم تشریف فرما شده بود. مردم شعار میدادند..(( شاه رفته به مصر عربی برقصه...... انور بزنه فرح برقصه ))..
بنده به مدت 20 سال در انگلستان بودم و لی هیچ وقت ندیدم که ملکه انگلستان برای تعین شرط نخست وزیری, کشورش را ترک بکند. چون در انگلستان ملکه (( سلطنت )) می کند و نخست وزیر هم (( حکومت )). ولی در ایران رستاخیزی پادشاه, هم حکومت می کند, هم سلطنت میکند, هم نماینده گان مجلس را انتخاب میکند , هم احزاب را منحل میکند, هم حزب رستاخیز را دایر میکند, هم اقتصاد نفت را در دست میگیرد و در آخر ,خودش بر سر خودش تاج میگذارد و در جهان آواره میشود.