Skip to main content

قهرمان افسانه، دوستی را که در

قهرمان افسانه، دوستی را که در
آ. ائلیار

قهرمان افسانه، دوستی را که در حقیقت عسق اش بود، از دست میدهد و صاحب مرگ میشود . خود را غبار شده حس میکند. به جستجو و جوی پاسخ مشکل اش بر میاید، بعد از تجارب بسیار، عاقبت گیاه جوانی یا زندگی جاودانه را مار میخورد و گیل گمیش دست خالی بر می گردد. در آغاز افسانه به او گفته بودند که « خدایان مرگ را به انسان داده و زندگی را برای خودشان برداشته اند. بهتر است زندگی خود را در خدمت «خانواده و انسانها» بگذراند و از طریق خدمت به مردم جاودانگی بیابد و مرگ را پس بزند، ولی او موضوع را درک نکرذه بود. تجارب برای او اثبات کرد که جز این راه دیگری ندارد. بر این اساس به شهر خود بر میگردد و برای «سلامتی و بهزیستی مردم» به دور شهر دیوار میکشد و به آبادانی و خدمت به مردم می پردازد. افسانه قدرت دیکتاتوری مهار نشدنی را مهار میکند و به خدمت خلق در میاورد و از این طریق « مرگ را پس میزند و به جاودانگی» تحقق می بخشد.

سرانجام افسانه، قهرمان خود را با به خدمت مردم در آوردن او ،جاودانه میکند.

اگر بتوانیم لباس هنری و افسانه یی حوادث کوچک و بزرگ را در داستان از تن شان در بیاریم ، حوادث واقعی چهره خود را نشان میدهند. حوادث واقعی می توانند تکرار شوند و لی تا لباس هنری و افسانه ای نپوسیده اند نمی توانند جاودانه شوند. هنز معجزه اش در همین است که حوادث فراموش شدنی و بی اعتبار را جاودانه میکند.

بالا آمدن آب رودخانه ها و دریا در سومر ، به صورت توفان نوح لباس افسانه یی می پوشد، و سر گذشت سارگون اکدی هم موسی را پدید میاورد. خدایان سومر لباس خدایان یونان را به تن میکنند. ایناننا الهه عشق و رزم ، تبدیل به « ننه » یا مادر میشود. داستان گیل گمیش با حوادث روز در هم میامیزد و تبدیل به لیلی و مجنون، شیرین و فرهاد، و اصلی- کرم آذربایجانی میشود که ظاهراً هیچ ربطی به ریشه خود ندارند. ووو. هنر می تواند «یک موضوع» را در لباسهای هنری پایان ناپذیری که دارد نشان دهد، و همان هسته ی اولیه را داشته باشد. و از حوادث واقعی ریشه بگیرد.

بیان واقعیت بدون لباس هنری نمی تواند پایدار باشد و به دل نمی نشیند. آدم لنگی که آرزو دارد از لنگی رهایی یابد، اگر بگوید «من آرزوی سلامتی خود را دارم» حقیقی را بیان کرده است. اما وقتی میگوید« پاهای من بدو!» سخن خود را جاودانه میکند.
برای دیدن واقعیت گاهاً لازم است لباس هنری را از تن رخداده ها برکنیم و بعد دوباره به تن شان کنیم. از این طریق میتوانیم توسط افسانه ها واقعیات تاریخی را ببینیم.