Skip to main content

و با پوزش از تأخیر به پاسخ و

و با پوزش از تأخیر به پاسخ و
بهنام چنگائی
عنوان مقاله:
جناب سعید امیر سلام ؛

و با پوزش از تأخیر به پاسخ و پرسش گفتمانی برجسته و سرزنده ی تان. راستش را بخواهید در مورد جنبش رفرمیست های مذهبی و طیف سبز میانی و وابسته به آن، حق با شماست و می شود پیرامون آنها و اهداف مشترک و متضادشان با نیروی کار و تنگدست بسیار شنود و گفت. و ابعاد ناسازگاری آشکار آنها با جنبش و چالش نان و کار و آزادی کارگران و توده ها را برشمرد و بیشتر ترفندهای شان را شکافت و بهتر رسوای شان کرد.

اما خودم برای چنان بررسی گسترده و عمیقی، ضرورت لازم را نمی بینم؛ چراکه با خیزش دوباره ی دیماه، موضع کارگران و توده ها و نیروهای میانی و زحمتکش و دانشگاهی و زنان و جوانان و... کاملا روشن و آشکارشد که آنها هردو طیف اصولگرا و اصلاحچی را رد کرده و دیگر حنای شان برای مردم بجان آمده دیگر رنگی ندارد و مردم آگاهانه کلیت رژیم و بود و نبودش آنرا به چالش مرگ کشانده و جز به سرنگونی آن رضایت نمی دهند. اما چرا؟

چون مدیریت رفرماسیون مذهبی " موسوی کروبی " با همه ی دعاوی پوچ و دهان پُرکن اش استعداد پذیرش استقلال عقلی و اختیار مستقل و تجربی 40 ساله مردم را که مجاب به کنارگذاری دین دولتی بود را تا لحظه های پایانی اسارت و خانه نشینی شان برنتابیدند.
شما بی گمان بخاطر دارید که موسوی ـ کروبی تناقض رژیم با کارگران و مردم را نه در قانون اساسی، تلفیق دین و دولت و خودکامگی کاست آخوند و آخوند صفتان نمی دیدند، و بیشتر باورداشتند که برگشت براه خمینی و متعهدشدن به آرمان های او و اجرای درست و بی کم و کاست قانون اساسی اش، گره هائی هستند که باید با برگشت به گذشته ی خمینی راه ها و چاره ها پیشنهادی او ( خمینی) گره ها بازکرد و راه های نرفته ی او را یافت. و این ادعای پوچ و چهل ساله تجربه شده ی سیاه و خونین، جز تمسخر خرد بیدارشده ی مردم، و تحدید آنها توسط رفرمیست های کلاش به بقا در قالب استبداددینی توسط جنبش سبز بیشتر نبود. و همان منشأ بازتولید قدرت ویرانگری هرچه بیشتر رژیم پس از سرکوب جنبش مردم شد تا که به جنبش دیماه برسید و بینجامد.

این بار روند بیداری مردم و به چالش گرفتن رژیم توسط پی بردن به انواع و ابعاد جنایت ها، چپاول ها و تبکاری ها و به تبع آن رسوائی هائیکه از رهبری گرفته، تا پائین ترین امربر نظام، اینک کلیت رژیم نمی تواند خود را از خشم و خیزش سرنگونیخواهی کلان برهانند و این بسیار امیدوارکننده است.

در مورد چپ نیز می توانم با شما هم عقیده باشم که چپ هنوز روند پلورالیزاسیون نظری و قطب بندی غیر ایدئولوژیک نیافته و در حال تکوین و ساختن قطب مستقل خود می باشد. اما همزمان لازم می دانم یادرآورشوم که نیروهای پراکنده ی چپ و کمونیست یکی از ارکان های قوی و قدر اراده ی سیاسی طبقاتی آگاه کارگران و زحمتکشان می باشند که بدون اراده ی آنها هیچ جریانی نمی تواند جنبش کارگری را در مسیر سیاست اجتماعی منحرف از رهبری کند. بنابرین چپ سرکوبشده همچنان چپ بمانده و به نیروی طبقاتی خود که کارگران باشد متکی ست و همیشه وفادار به مبارزه طبقاتی بوده و یگانه همراه همیشگی آنهاست؛ اگرچه چند نخاله هم در این خانواده وجودداشته باشند.
باسپاس از پانویس تان