Skip to main content

ادامه

ادامه
آ. ائلیار

ادامه
چرا لازم است فقط « حقوق و برابری» مطرح شود؟
آیا ما به دنبال اهداف گروهی خود هستیم؟ اگر هستیم میتوانیم همه را گرد گروه خود جمع کنیم؟ پاسخ منفی ست.
آیا سیاست یعنی اینکه همه دور گروه فلان و بهمان جمع شوند؟ البته که نه! این یعنی بی سیاستی!
پس سیاست چیست؟ سیاست اینجا یعنی اینکه « گره عمومی» یا « خواسته عمومی» را بیابی و « مطرح و شعار کنی».
چرا؟ چون تنها با « گره و خواسته عمومی» ست که « جنبش ایجاد میشوند» و همه میتوانند دور آن شعار عمومی گرد آیند.
شعار ها و خواسته های گروهی و فردی « شقه» کننده اند و جنبش را از شکل گیری و وحدت و استحکام باز میدارند.
شعاری که « گره عمومی» را منعکس میکند مانند« حقوق و برابری قانونی» قدرت جذب همگانی دارد. از طرف دیگر منطقی و اصولی و طبق موازین جهانی ست. هیچکس نمی تواند آنرا خطا بشمارد. به راحتی میتوان در همه جا از حقانیت خود دفاع نمود.

ساده و قابل فهم برای عالم و عامی ست. سیاست یعنی انتخاب شعار عملی، حقانیت دار از نظر داخلی و جهانی، و بسیجگر با تکیه به آگاهی افراد، که این شعار روشن و ساده و انسانی به آنها میدهد. شعار های شخصی و گروهی شاید برای این و آن خوب و درست باشند، ولی « گره و خواسته عمومی در داخل و منطقه و جهان» نمی توانند باشند. تا یک شعار به این مرحله برسد دوره دارد و زمان می برد ، باید آنرا طی کند. اما شعاری که « زمانش» را طی کرده مانند « حق طلبی و عدالت خواهی و برابری جویی » ، مشکل و خواسته عمومی ست. در سیاست بسیجگرانه جنبشی باید اکیداً از طرح شعارهای شخصی و گروهی خود داری نمود. وگرنه شکست حتمی ست. « پالازا بورون- ائلی نن سورون» این یعنی همان پیدا کردن گره عمومی ست. شعار ها لازم است طوری باشند که کسی نتواند بگوید « این شعار و خواسته کنونی من نیست». نتواند بگوید « زود رس و غیر عملی ست.» شعار لازم است با حقانیت عمومی همه را آگاه کرده به دور خود جذب کند. و مردم را به برداشتن گامهای سنجیده کمک کند.

برخی دوستان میگویند: مگر نمیدانی که اینها « برابری خواه» نیستند؟

من خیلی چیزها را نمی دانم و خیلی چیزها راهم میدانم. اما « دانستن و ندانستن» من و شما « سیاست» نیست.
اینجا سیاست آن است که « نابرابری خواه» را در مقابل « داخل و جهان» قرار بدهی و « حمایت آنها را جلب کنی». یعنی به عمد میخواهیم « نابرابری خواهی» آنها عملاً برای « داخل و جهان» به تجربه اثبات شود تا بتوان برای « برابری خواهی» خود « نیرو و حمایت» کسب کنیم. این هم تنها با « تجربه خود داخل و جهان» بدست میاید. نه با « دانستن من و شما». محیط عمومی جهانی و داخلی باید از حقانیت شعاری که شما میدهید به تجربه، آگاه شود که بتواند « بی طرف نماند و از جنبش حمایت کند.»
ما میخواهیم « نابرابری خواه» و نقض کننده حقوق» را در مقابل محیط جهانی قرار بدهیم. اگر میتواند بگذار از عمل خود دفاع کند. این سیاست، محاکمه نقض کننده حقوق، در سطح جهانی و منطقه یی و داخلی ست. این محیط نیاز به آن تجربه دارد و باید قاضی این محکمه باشد و قضاوت کند. با چنین سیاسی ست که میتوان « حمایت عمومی» کسب کرد و ناقض حقوق را سر جایش نشاند. یا چنین گامهایی ست که میتوان جنبش را نیرومند کرد و پیش برد.

خطوط قرمز

رفع تبعیض همه جانبه، کسب عدالت اجتماعی و دموکراسی استاندارد، جدایی دین و دولت(و حکومت)با مفهوم شخصی بودن اعتقادات و مانند این خواسته های عمومی داخلی و جهانی ، از جمله حقوق بشر ، اداره امور خود، همه در داخل همان« کسب حقوق و برابری قانونی» قرار دارند.
مخصوصاً ایجاد عدالت اجتماعی جزء نیازهای اصلی جامعه آذربایجان است.

مردم ما نیاز به عدالت اجتماعی دارند، رفع تبعیض های همه جانبه تنها بخشی از نیازهاست. میخواهیم زندگی شان تأمین شود. نمیخواهیم مردم و ملتی به گروگان گرفته شود و « اوردگاه کار اجباری پولپوتها» پدید آید. رفع تبعیض، اداره امور خود، اجرای عدالت اجتماعی و دموکراسی و شخصی بودن اعتقاد و دین و مانند اینها خطوط قرمز نیاز های جامعه ماست.

پرچم
اگر میخواهیم از فرهنگ و زبان خود دفاع کنیم، اگر میخواهیم توتم و پرچمی داشته باشیم،
اگر میخواهیم آگاه به هویت انسانی خود باشیم ، اگر میخواهیم ترک آذربایجان باشیم ، و هرزوز بیش از پیش بروییم و ببالیم، بگذاز این خواسته های عموم بشری و انسانی، توتم و پرچم ما باشد.