Skip to main content

الیار عزیز، روزی از روزها

الیار عزیز، روزی از روزها
سازاخ

الیار عزیز، روزی از روزها شتری و الاغی و خروسی از دست آدمیان فرار کرده و در خرابه ائی دور اقامت می کنند، آنها بدون ترس از آدمیان شاد و شنگول می خوردند می خوابیدند، تا اینکه یک روزی کاروانی در نزدیکی آنها اتراق می کند، خروس می گوید، من قوقولی قو کردنم گرفته و الاغ می گوید من هم عر عرم گرفته، شتر هر دو را نصیحت می کند، از اینکه اگر صدایتان در بیاید دوباره اسیر آدمها می شویم، ولی آنها گوش نمی کنند و شروع به آواز خوانی می کنند، ساربان صدای آنها را می شنود، و بلافاصله هر سه را می گیرند و با طناب می بندند، در حالی که سر خروس را می بریدند خروس با تضرع به شتر نگاه می کند، شتر می گوید آن قوقولی قو این خر خر را هم دارد، شتر و الاغ را هم می بندند به کاروان و راهی می شوند، در بین راه در حین عبور از رودخانه عمیقی. الاغ را بر پشت شتر می گذارند تا غرق نشود، وسط رودخانه شتر می گوید، من رقصم گرفته می خواهم

برقصم، الاغ به التماس می افتد، ولی شتر برقصش ادامه می دهد و الاغ در آب می افتد و غرق می شود، شرایط کنونی ایران محصول سالها اجحاف و تبعیض و حرف نشنیدن، شرایطی را بوجود آورده، که همه در مقابل شنیدن درد دیگران به سنگینی گوش مبتلا شدند، شرایطی بار آوردند که امروزه والدین مترجم ترکی بفارسی بین مادرشان و فرزندانشان شده اند، و در این شرایط میلیونها دلار برای رشد زبان فارسی و اختراع لغات جدید هزینه کرده اند، که بجای کامپیوتر بگویند رایانه و یا به آیپد بگویند رایانه مالشی، دولت جمهوری اسلامی به هر کسی هم که ظلم کرده باشد، بزبان فارسی حتی خیلی بیشتر از زمان شاه، برای شکوفائی آن خدمت کرده.