Skip to main content

1- « ف. فرشیم»، به نظریات

1- « ف. فرشیم»، به نظریات
آ. ائلیار

1- « ف. فرشیم»، به نظریات «حسن شریعتمداری» پرداخته، که اینجا مسئله من نیست.
2-اما اینکه مینویسد « جز «حداقل برنامه ی دموکراتیک برای گذار و ایجاد "جمهوری سکولار دموکراتیک"». هیچ راه حل دیگری نمی‌تواند در اسرع وقت همه ی نیروهای ترقیخواه و دموکرات و سوسیالیست را گرد آورد »
یا اینکه« تنها گذار از نظام کنونی و ایجاد «جمهوری سکولار دموکراتیک ایران» است که می تواند به تمامی آرمان‌ها و اهداف رستاخیز ایرانیان علیه تسلط ایدئولوژی بیگانه، اهداف انقلاب مشروطه، و اهداف انقلاب بهمن تحقق بخشد. اجرای حقوق شهروندی بر پایه ی قوانین بین المللی حقوق بشر و آزادی بدون قید و شرط مطبوعات و احزاب و سندیکاها و شوراها و برقراری دموکراسی مستقیم از طریق این نهادها اهرم‌های و در تحت نظر و مدیریت یک آلترناتیو واقعا آگاه و وطن دوست تضمین اجرای حقوق تمامی مردمان ایران با تمام طیف‌های آن است.»

خواه ناخواه به من خواننده هم مربوط میشود.
----
3- نویسنده در پی تشکیل « آلترناتیو» است.« شرایط عینی-تاریخی» نشان میدهد و دلایل زیادی وجود دارد که « تشکیل آلتر ناتیو» تنها یک « آرزو» و « خیال» است. و عملاً امکان تشکیل « آلتر ناتیو» وجود ندارد. متأسفانه نویسنده هنوز نتوانسته « عملی بودن یا نبودن» این امر مهم را تشخیص دهد. یعنی ایشان در « عالم خیال» سیر میکنند. پیشنهاد میشود این موضوع را « علمی پژوهش کنند» و نتایج اش را منتشر نمایند.
4- نویسنده در «عالم تفکرات خود» متوجه « تفاوت و تضاد » "آرزو و عمل" نیست. و آرزو را « عمل تحقق یافته» می بیند. هیچ تصور نمی کند که این " بهشت نسبی" «جمهوری سکولار دموکراتیک ایران»، می تواند « جهنم نسبی» هم از آب در بیاید. پولپوت و استالین و کاسترو و... همه آرزویشان « سوسیالیسم » بود، اما آنچه در عمل پیاده شد « جهنم » بود. متاسفانه نویسنده هنوز صاحب این « آزاد اندیشی» نیست که بگوید «جمهوری سکولار دموکراتیک ایران» هم میتواند جهنم باشد. همان طور که « بهشت حکومت اسلامی» جهنم» از آب در آمد.
5- در فضای سیاسی ایران دو بخش« آرزو و خیال» وجود دارد: 1- آرزوهای حزبی و گروهی؛ 2- آرزوهای « آلترناتیوی». این دو بخش در ماورای « تحققات» احتمالی قرار دارند. و نمی توانند «واقعیت موجود » را منعکس کنند.
6- آنچه رئال و واقعی ست این است که در جامعه ایران «استقرار حکومت جدید» اشکال مختلف « راست» می تواند داشته باشد. و احتمال پاگیری« حکومت دموکراتیک جدید» بسیار کم و تقریباً منتفی ست. آنچه عمده و غالب و تحقق پذیر است عملاً و نه حرفاً یک «حکومت مرکزی راست» است.

اما این حکومت راست جدید (یا حکومتهای راست) ، اشکال گوناگونی می تواند داشته باشد:
از استقرار « ساواک» تا استقرار « قلعه اشرف» ، از «ساوامای» جدید تا ترامپ ایسم تحت عنوان «جمهوری سکولار دموکراتیک ایران»، از « جمهوریهای شورایی استالینی» تا « استقرار میت های » اردوغانی و علی اوفی در « مثلا 6-7 کشور» را در بر گیرد. اما آنچه مسلم است « عدم استقرار دموکراسی» نسبی ست.
نه « جامعه، با تشکلهای ضعیف مدنی» توانایی تحقق این دموکراسی نسبی را دارد و نه « احزاب و گروه های سیاسی به ظاهر مدعی دموکراسی و عملا تا مغز استخوان دیکتاتور».
---
7- با این همه سرنگونی حکومت مثبت است. نیرومند شدن جامعه مدنی هم همینطور. شاید دو-سه دهه بعد از سرنگونی حکومت اسلامی « دموکراسی نسبی» بتواند در جامعه حاکم شود . از راه
تقسیم قدرت مرکزی به ایالت ها و رفع تبعیض و اجرای عدالت اجتماعی.

8- یکی از راههای درست برای جامعه ایران « تلاش در جهت نیرومند شدن جامعه مدنی، تقسیم قدرت سیاسی، اداره امور خود توسط ایالتها، اجرای عدالت اجتماعی، رفع تبعیض» می تواند باشد.
که در خدمت جدایی دین و دولت و حکومت، و اجرای دموکراسی نسبی ست، که یک پروسه طولانی مدت است و تحقق آن توسط شعارهای طرح شده از سوی نویسنده مقاله ممکن نیست.

9- نویسنده از استبداد و دموکراسی و سو سیالیست و « تأمین حقوق شهروندی» سخن میگوید ولی فراموش میکند که « تقسیم قدرت مرکزی» جزو«دموکراتیسم»است. بدون تقسیم قدرت امکان پا گیری دموکراسی وجود ندارد. و قدرت متمرکز هسته استبداد است. نویسنده با طرح عدم عدالت اجتماعی و مسایل طبقاتی کوشیده«تبعیض فرهنگی و زبانی»را کم اهمیت و فرعی نشان دهد، در حالی که « مسایل زبانی و فرهنگی » جزو « تبعیض دیدگی و عدالت اجتماعی» ست. بدون حل درست آن دموکراسی نمیتواند و جود داشته باشد.

10- اینکه«استبداد و خایه کشی»همه جا بوده و هست دلیل این نمشود که باید«تحمیل فرهنگ و زبان فارسی» حق « انتخاب و برابری » را از جامعه بزداید و خود را «فرهنگ ملی و عمومی»قالب کند. و خویشاوندان« ترک و آذربایجانی»در خدمت استقرار« فارسگرایی»باشند .