Skip to main content

پیرامون اندیشه مقاله « شاعر

پیرامون اندیشه مقاله « شاعر
آ. ائلیار

پیرامون اندیشه مقاله « شاعر شاه اسماعیل خطایی»
-------
نگارش "این نوشته " مدتی وقت مرا به خود اختصاص داد.
تنها توانستم به « گره های مسئله خطایی» اشاره کرده و بر « تاریکی» آنها « کمی روشنایی» افکنم. البته به دیده خود.
«خطایی» زوایای زیادی داشت:
1- کودک پاک، صاحب طریقت، کوتاه حیات،شاه، مملکت ساز، مقاوم در برابر خارج، ترکی نویس، شاعر، مهدی عملاً موجود، ستایش شده، با نفوذ در منطقه، جاودانه، بخش جدایی ناپذیر علوی گری.
2- بسیار منفی قضاوت شده، امید انگیز و دارای نفوذ مثبت در میان توده های حسرت گرا.
3- طریقت او، قدرت طلب؛ بهشت ساز، نوعی صوفی ایسم سیاسی شده، معتقد به « مقولات عام اسلام مانند کافر و مؤمن، و... در عین حال با تفسیر اخلاقی خاص خود از مقولات دینی، اخلاقی و سیاسی و زندگی اجتماعی».
4- اسماعیل به عنوان یک شخص شاعر با عقاید خاص، در شعرهای خود و منسوب به او، و مکاتبات سیاسی اش.

5- ارتباط زندگی جامعه ما با جامعه خطایی، ارتباط آرزوهای اجتماعی ما با خطایی
6- راههای طی شده به مقصد آرزوها یا در حال طی
7- مشکل اساسی خطایی و ما
8- راه حل یا راه حلهای احتمالی مشکل و مشکلات.
---
9- ارائه ی چیزهای مستند برای گذشته و حال خطایی
10- حل مشکل دو یا سه زبانی بودن نوشته، توسط « یک زبان زورکی قالب شده ، و زبان مقتول»، کم بضاعتی نگارنده در هردو یا سه مورد.
**
اینها و مانند اینها مسایل من هنگام نگارش بود. علاقمندان میتوانند تلاش این نوشته را با کارهایی که تاکنون در مورد اسماعیل خطایی انجام گرفته مقایسه کنند و پاسخ « پرسشها» را بجویند. و خود بسنجند.
---
نوشته به سئوالات اساسی ترانه ی راهها،که پرسشهای بینش خطایی ،و دیدگاههای نظری رایج در جامعه ماست،در واقع سئوالات مشترک اند،جواب مثبت داد و پیشنهاد خود را طرح کرد:
سئوالات چنین اند:
آیا حسرت پاسخ میدهد؟
آیا راهها پایانی دارند؟
آیا عمرم قد میدهد، عمرم؟
-بله عمر بشریت قد میدهد. اما «عمر فردی» بعضی نسلها، «تحقق» پایان راههای « حسرت» را تجربه کند ، قد نمی دهد.
آیا راهها پایانی دارند؟ بله دارند. آیا حسرت پاسخ میدهد؟ حسرت جواب میدهد، «جوابی ندارم».
جواب حسرت «نه»ست.و با این کلمه«حسرت»خود را«نفی«میکند.پس چه میماند؟خود«انسان».

انسان با نفی حسرت متوجه میشود که« راههای حسرت» جواب ده نیستند. و حسرت به ناچار لازم است که خود را پایان دهد. با پایان یافتن حسرت تنها خود انسان میماند.
انسان مجبور است«کار خودش را خودش» انجام دهد. هیچ موجودی ، هیچ پدیده ای نمی تواند«کار» انسان را برای او انجام دهد. یعنی انسان را اداره کند.( اداره ی زندگی فردی و اجتماعی انسان مد نظر است)
انسان نوکری ندارد. او نوکر خودش است.و مجبور است کار خودش را خودش انجام دهد.و چون کار انسان«فردی و اجتماعی»ست، چون«جسمی و روحی و تفریحی»ست، مجبور است مسئله کار را « خودش» اداره کند، و بنیاد های«جامعه خود اداره کننده کارها» را پی بریزد. اجتماعی، داوطلبانه، در آزادی،با مشورت گری متقابل یعنی در شرایط«آزادی و برابری و دموکراسی،تأمین حقوق همه، در عدم تبعیض و...»فراهم کند.
انسان وقتی نوکر میگیرد،خود عمله ی نوکر خویش میشود.مسئله« نوکر گیری»جواب نداده. تنها در حالت مجبوری میتوان به آن متوسل شد.اینجا نوکر یعنی نماینده.
در نهایت نوکر یعنی«دولت،سلطه دولت،خود گستری این سلطه، برخویشتن».

براین اساس:

iş, çordur, çorlulundur
çorlunun təbibi-çorlu özüdür
işi tapşır, iş sahaba- bir küpə yağ da, artıq ver
کار، درد است، از آن دردمند است
طبیب درد، خود دردمند است
کار را به صاحب اش بسپار،یک کوزه روغن هم رویش بگذار!

به زبان سیاسی این اندیشه در دو مقوله خلاصه میشود:
« خود گردانی کار»،«جامعه خود گردان».
özgör iş ; özgör toplum
بر این مبنا قرار دارند:
öz, görmək, özü görən , özü görər
--
özgör با özgür اشتباه نشود دو واژه متفاوت اند.در özgür تأکید روی gürبه معنی güc( قدرت)است ولی در
özgör تأکید بر görmək عمل(کار و انجام دادن) طرح شده. هر دو کلمه وجوه مختلف و مکمل یکدیگر را نشانه اند.
کلمه öz نیز روشن است که معنی«خود» میدهد.
özgör iş ; özgör toplum
özgür iş ; özgür toplum
گفتیم مکمل هم اند.
--
از سوی دیگر قید شد:دین و«گرایشات عرفانی جدید»،« نواندیشی دینی تراشی»،«خط سازی سازمانهای سیاسی»،«ناسیونالیسم بازیها» و«تفسیر مد روز از فلان و بهمان فلسفه کلاسیک سیاسی و اجتماعی»و مانند اینها،که تجربه میکنیم.بر بنیادی کهن قرار دارند. و تنها جلد عوض کرده اند. ماهیت و جوهر یکی ست.یعنی اینها«ورزشهای فکری و رفتاری اند،آزاد و از جوانبی لازم ». اما پایان راهها«کار،انسان و جامعه» است.یعنی«خود سازمان یابی و خود سازمان دهی جامعه».