Skip to main content

از سیلی روزگار شکوه مدار،

از سیلی روزگار شکوه مدار،
سازاخ

از سیلی روزگار شکوه مدار، شاید این سیلی مست را کند هوشیار، بقدرت رسیدن حزب الله برهبری خمینی یک سیلی محکمی بود بر صورت مردم تا مردم نتیجه حاکمیت مذهب را با گوشت و پوست و استخوان درک کنند،، ولی در بعد فرهنگی متاسفانه از سوی روشنفکران اقدامی نشده و شاید یک سیلی دیگری لازم است تا مردم را با ابعاد دیگر تبعیض آشنا سازد تا بتواند مرزبندی های لازم را با تبعیض داشته باشند، تبعیض ابعاد مختلفی دارد نه تنها مساله تحقیر ملیتها که در راس آن قرار دارد ولی دیگر ابعاد آن باید ریشه کن شود، شما توجه کنید به این ضرب المثل، هر چه میمون زشتره بازیش بیشتره، چه موقعی این ضرب المثل مورد استفاده واقع می شود، در تقابل با کسانی که چهره زیبائی ندارند برای خارج کردن آن فرد از جمع و برای خرد و خمیر کردن و اظهار وجود یک فرد بکار می برند، چرا انسانی را که یکبار متولد می شود و یکبار زندگی می کند و یکبار می میرد،

را به خاطر قیافه اش یا ملیتش و یا معلول بودنش و یا رنگ تیره صورتش و یا لکنت زبانش و یا برخوردار نبودن از هوش صد در صدی باید مورد تحقیر و تمسخر واقع شود، تا کی ما می توانیم تحقیر حسین اوباما و کوفی عنان را بخاطر سیاهپوست بودنشان و تشبیه کردن آنها را به واکس شفق و یا به قهوه تحمل کنیم؟ چون آنها سیاه پوستند؟!!؟؟ همان سیاهپوستان خیلی با عرضه تر از ما هستند، که خمینی و خامنه ائی و حسن روحانی و احمدی نزاد و رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی بر گرده ما سوارند. گویندگان و سازندگان جوک های تحقیر آمیز و تحقیر کننده و مداحان و نوحه خوان ها نیستند که بار تبعیض را بر دوش می کشند بلکه حضور هزاران نفر در جمع آنها و ابراز احساسات آنهاست که آنها را تشویق می کند که به کارشان ادامه بدهند، تا جائی که می توانند در تحقیر و کوبیدن بر سر و صورت خودشان تشویق و ترغیب می کنند باید آنها متوجه بشوند که هیچ انسانی را نباید تحقیر بکنند، تا تبدیل به غده چرکین بشوند، آشچی و پیروز و لاچین عزیز در میان گذاشتن دمل چرکین علاج ناپذیر تبعیض، شروع مبازه با تبعیض است نه در جهت رشد آن، امیدوارم که توانسته باشم مکنون قلبیم را با دوستان علی الخصوص با همکاران سایت ایران گلوبال در میان بگذارم،