Skip to main content

peerooz گرامی،

peerooz گرامی،
آ. ائلیار

peerooz گرامی،
از خانه عمو سومر تا خانه عمو ترامپ، تاریخ را « کم آگاهی» یا به قول معروف « ناآگاهی» نوشته است.

بشر تا کنون با ذهن « ناآگاه، کم آگاه» جامعه را ساخته است. « ذهن آگاه» هر چند همیشه بین این دو خانه حضور داشته ولی
نتوانسته تاریخ را بنویسد. عملاً دو ذهن دیگر که در مجموع « ناآگاه» خوانده میشود، کار خودش را کرده است.

« ذهن آگاه» فنومن جدید نیست، از سومر تا ترامپ وجود داشته، که مشخصات آن، همین آزروها و ایده آلها و اهدافی ست که « زندگی انسانی» و نه حیوانی، اکنون هم می طلبد.
صلح، آزادی، رفاه، دوستی، عدالت، برابری قانونی، کار آزاد برای همه، شادی و سرور برای همه، پیشرفت علم و صنعت و هنر و... هرچه که از خوبی و زیبایی های بشری بخواهی. هر چه که غیر انسانی بدانی.

اما این نیاز های عمومی و بشری را کدام ذهن « قدرت» داشته و خواسته « پیاده» کند؟
« ذهن ناآگاه». ذهن آگاه عملاً « قربانی» بوده است.

حداقل 90 در صد ذهن ها چنین بودند و حالا هم هستند. و «عمل و قدرت و تصمیم و قانون» را ذهن آنها تعیین میکند.
مشکل این است که بشر آگاه میخواهد او هم تاریخ بنویسد ، و نمی تواند.
مشکل اش را چطور میتواند حل کند؟
راه دیگری نیست جز اینکه « ذهن ناآگاه» به « ذهن آگاه» گذر کند. تا بتوان تاریخ را نسبتاً آگاهانه نوشت.اما چگونه؟
ذهن 90 در صدی از چه راه به آگاهی تعیین کننده میرسد؟
با تجربه من:
: « عوام را شرکت در حل مشکلات اجتماعی، از عوام بودن خارج میکند.»
« شرکت همه در حل مشکلات زندگی» راه آن است.
----
تا بخش تعیین کننده ی این ذهن عوامی به حد تاریخ نویسی نرسد، نه سرمایه راه حل دارد و نه ناسیونالیسم و شوونیسم و نژاد گرایی. نه ترامپها و نه خمینی. و نه پولپوتها.
در برهمان پاشنه خواهد چرخید.
---------
راه حل در ریشه است. در اجتماع. در « گذر از ذهن کم آگاه به ذهن آگاه» با «قدرت تعیین کننده».
---
بله، افتد و خیز ، و شکست و پیروزی دارد.
مسیر عینی چنین است و به خواست کسی هم توجه ندارد. عملاً طی میشود.
اما « کند و کند». میتوان « کمک کرد کمی سریع گام بردارد». همین.
---
بدون شک بشر خواهد توانست نسبتاً آگاهانه تاریخ خود را بنویسد. به خواست و نخواست کسی هم اعتنایی ندارد. مسیر عینی چنین طی میشود. « تحت اجبار عمل حل مشکلات». ولی خیلی طول خواهد کشید.
قصد این است که تا میتوانیم زمان را کوتاه کنیم.
---
تشکلهای مدنی « تشکلهای اقدام جهت حل مشکلات»است. میتواند در کنار سایر عوامل « نقش مرکزی» در روشنگری ذهنها ایفا کند. اگر قدرت قانونی داشته باشند. اگر از محتوا خالی نشده باشند. مانند تشکلهای مدنی جهان اول.
که متاسفانه فاقد قدرت قانونی لازم و محتوای مترقی لازم اند.
ذهن ناآگاه نشسته در قدرت، دست و پای این تشکلها را بسته، از محتوای لازم خالی کرده، و آنها را به « کاریکار تشکلهای واقعی» تبدیل نموده است. بله این مشکل نیز وجود دارد. ولی راه حل آن « کسب قدرت قانونی و محتوای تغییر خواهانه» است. که ذهن آگاه این جوامع در این خصوص میکوشد.