Skip to main content

مسئله « راه حل»؟

مسئله « راه حل»؟
آ. ائلیار

مسئله « راه حل»؟
- فدرالیسم « احتمال» دارد تحقق یابد. اما « جدایی ها»، حتی فاقد احتمال اند.
عملاً راه حل« نیمه متمرکز» میرود پیاده شود.
با وضعیت کلی که فعلاً وجود دارد.
-----
-اینکه «توازن نیروها» در آینده چه وضعی خواهند داشت، و چه « شرایطی» پیش خواهد آمد، وضعیت کلی چقدر عوض خواهد شد، در آینده مشخص میشود.

- اکنون، عملاً ، مسئله مبرم ، در جامعه و فضای سیاسی، « رفتن یا ماندن حکومت» است. به دلیل وجود« شکاف عمیق بین حکومت و جامعه».
-روی میز مسایل ائتلافات، چگونگی عبور، کمک به «خود مدیریتی اعتراضات» ، خطوط کلی قوانین،مجلس موسسان، قرار دارند.

- حکومت با متد ایجاد « جنگ داخلی و اختلاف» ، و در حالتی که لازم داشته باشد با دست یازیدن به « کشتارهای بی سابقه» که مسئله بسیار جدی ست ، میخواهد از دره ی عمیق خود گشوده، عبور کند . و تلاش عمومی جامعه را شکست دهد.
---

در میدان مبارزه ی عملاً جاری، در یک طرف اکثریت ناراضی جامعه و در طرف دیگر نیروی حکومت قرار دارند، شخص میتواند صف خود را مشخص کند:
-صف جامعه به طرف ائتلافات است
-صف حکومت به طرف حاد کردن اختلافات در جامعه
جدایی خواهان، « آگاهانه یا ناآگاهانه» عملاً در صف حاد کردن اختلافات قرار گرفته اند.
--------
پله های پیشرو : حکومت کنونی؛ حکومت نیمه متمرکز، فدرالیسم. در دو حالت اخیر با دموکراسی نسبی.
البته در شرایطی که جامعه به جامعه سوریه تبدیل نشود، هرچند که خواست حکومت سوریه ای شدن است، در حالتی که نتواند سرکار بماند.
ولی بعید است که جامعه ایران سوریه ای بشود.
----
معمولاً افراد : «خیالات و آرزوهای شخصی» را مطرح میکنند و فکر میکنند که « خیالات آنها تحقق پذیر»اند.
عمدتاً ، حضرت آقایی که « کار عملی و غیر عملی» را از هم جدا میکند، یا خیالات را کنار میزند و راه حل عملی را پیاده میکند، جناب « توازن قوا» نام دارد.
روند« توازن قوا »، بتواند سد حکومت را بشکند، به طرف حالت و حکومت « نیمه متمرکز»، نیمه دموکراسی، میرود.
وضع« توازن قوا» بعد از عبور از سد نیز عوض خواهد شد.
منفی یا مثبت بودن تغییرات توازن قوا، در آینده معلوم میشود.
---
جدایی خواه دموکرات، جدایی خواه دیکتاتور:
- جدایی خواه دیکتاتور میگوید: من فکر میکنم جدایی تنها راه حل مشکل است، پس حقیقت است و باید پیاده شود. هرکس خلاف آن بگوید در جبهه دشمن قرار دارد. به هر نحوی که شده باید از میدان بیرون اش کرد.
- « جدایی خواه دموکرات»، انتخاب خواه است. راه حل خواه است. یعنی « راه حل گرا و انتخاب گرا»نام دارد. در واقع جدایی خواه نیست.
از پیش مقصد تعیین نکرده. با « مشکل، راه حل، و انتخاب کلید مشکل» کار میکند.

یعنی کلید مشکل را تنها جدایی نمی داند، میگوید پیدا کردن راه حل مشخص یک مسئله به شرایط بستگی دارد. ممکن است « کلید جدایی باشد و ممکن است جدایی نباشد». اگر مشکل جامعه حل نشد و «توازن قوا» در «داخل و خارج» جدایی یا عدم جدایی را تعیین کرد، لازم است « قدمهایی» در جهت « رفع مشکلات» برداشت.

- « راه حل گرا» که اصطلاحاً برای رساندن منظور او را « جدایی خواه دموکرات» نامیدیم، به «تنها راه حل» معتقد نیست، « جدایی تنها حقیقت است» را قبول ندارد. «هرکس خلاف جدایی گفت» در جبهه دشمن قرار دارد را دیکتاتوری میداند. اختلاف افکنی را متد حکومت می شمارد. صف جامعه و صف حکومت، و مقصد و عمل و نیاز هر دو طرف را می بیند.
به فرق روش «طرح حقوق» و « اختلاف افکنی و دشمن تراشی» واقف است.

راه حلهای « گام به گام» را از کودکی یاد گرفته. حد اقل از هنگام آموختن «زبان انگلیسی قدم به قدم».
می بیند که راه حل مشکلات با خیال نیست، بل به، قدم به قدم « توازن قوا و متد حل و نتیجه مثبت» بستگی دارد. پله های حرکت عینی جامعه را به حساب میاورد.
وقتی زور جامعه به برداشتن قدم « نیمه دموکراسی» رسیده، یا «هنوز نرسیده»، سخن از قدمهای دیگر « آینده نگاری ست».
فریاد « من چنین و چنان میخواهم»، راه حل که چه عرص کنم،
به « شئلتاق کودکان» بیشتر شبیه است تا به نظریات جدی سیاسی.