Skip to main content

مردم غیرفارس که قریب هفتاد و

مردم غیرفارس که قریب هفتاد و
Anonymous

مردم غیرفارس که قریب هفتاد و پنج درصد جمعیت جغرافیای موسوم به ایران را تشکیل میدهند، دیگر نمیخواهند زیر هژمونی و یوغ فرهنگی ـ سیاسی پانفارسیسم برتری طلب، و نژاد پرستان افراطی جامعه فارس قرار گیرند! در ضمن تاریخ بارها این را نشان داده است که بدون مبارزان و آزادیخواهان مردم آزربایجان، همچنین بدون نخبگان و دانشمندان و رجل سیاسی جامعه تورک هیچ تحولی نمی تواند در جامعه دیکتاتور زده ایران رخ دهد. زیرا تقریبا نیمی از مردم ایران تورک هستند!
مردم آزربایجان و رهبران سیاسی و نمایندگان اقشار مختلف آن بارها و بارها اعلام کرده اند، که دیگر دوران شعار"همه باهم" سپری شده است. دیگر نمی توان با چنین شعار هائی پشت مردم پالان گذاشت و بر آنان سوار شد. مردم این را نیز بخوبی میدانند که نژاد پرستان افراطی جامعه فارس هیچگونه حقوق زبانی ـ فرهنگی، ملی ـ مدنی برای خلقهای غیر فارس ایران قائل نیستند. و نخواهند

بود! زیرا موجودیت پانفارسیسم در گروه تحمیل زبان خود بر مردم غیر فارس است.
البته واضح است که این موضوع را هم پوتین میداند، هم آنگلا مرکل میداند، هم ترامپ میداند، هم رهبر چین میداند، و هم رئیس دولت فرانسه! آنها همچنین میدانند که اکثریت قرب باتفاق مردم آزربایجان از پیر و جوان گرفته تا بچه خرد سال، بر اثر تظلمی که در طول یکصد سال بر آنان رفته است دیگر اعتمادی به سیاست کاران جامعه فارس ندارند! زندگی کردن با آنان را در چهار چوب جهنم ایران تقریبا غیرممکن میدانند! چون اعتمادی به دوستی مرکز نشینان پان ایرانیسم و پانفارسیسم ندارند. زیرا نزدیک یکقرن است که نتایج استعمار اقتصادی، استثمار فرهنگی و تظلم سیاسی با هم زیستن را با پوست و گوشت و استخوان خود به تلخی تمام لمس کرده اند. زیرا تحت همان شعارهای مردم فریب "همه با هم" و"تمامیت ارضی" حتا ابتدائی ترین حقوق زبانی ـ فرهنگی، حقوق اقتصادی، حقوق ملی ـ مدنی، مخصوصا حقوق آزادیهای سیاسی و حق تعیین سرنوشتشان لگدمال شده است!
با توجه به اینکه هرگاه مردم آزربایجان به زورگوئیهای رژیمهای مرکز گرا و همچنین به تظلم سیاسی ـ اقتصادی، فرهنگی ـ سیاسی گردانندگان رژیمهای پانفارس اعتراض کرده اند، نژاد پرستان پانفارس و تشکیلاتهای اپوزیسیون فارس گرا، بر آنان مهر"پان تورک" زده اند! اکنون طبق شواهد برهمگان این موضوع روشن است که؛ تجربه را تجربه کردن خطاست!
اگرچه موضوع تلاشی ایران خواب از چشمان پان ایرانیسم و پانفارسیسم ربوده است، اما اگر قرار است جهنم ایران از هم بپاشد، اول از همه علت را باید پیش رژیمهای دیکتاتور پانفارس، همچنین پیش اپوزیسیون باصطلاح مرکز گرای دنباله رو جستجو نمود.
پانفارسهائی که هیچگونه حقوق ملی ـ مدنی، زبانی ـ فرهنگی و حق تعیین سرنوشت به ملل غیرفارس قائل نیستند. در واقع هدفشان مثل همیشه تحمیل هژمونی سیاسی پانفارسیسم، و بستن یوغ زبان فارسی بر گرده آنان است.
در صورتیکه با توجه به تحقیقات بعمل آمده، زبان فارسی، نه زبان علم است، نه زبان فلسفه است، نه زبان اختراعات و نه زبان اکتشافات است، و نه زبان تکنولژی مدرن. زبان فارسی جز در بخش کوچکی در نقاط مرکزی ایران تقریبا در هیچ جای دنیا کار برد ندارد.
در واقع درهیچ کجای دنیا هیچگونه اختراعات و اکتشافاتی بزبان فارسی صورت نگرفته است. زبان فارسی که هشتاد درصد آن از زبان عربی به عاریت گرفته شده است. بدون کلمات عربی قادر به تکلم نیست!
زبان فارسی در اصل بعنوان زبان قاتل ارتباط مردم ایران را با علم و صنعت، اختراعات و اکتشافات، و پیشرفت و تکنولژی مدرن دنیای خارج قطع کرده است. زبان فارسی در واقع زندان خلقهاست.
برای پایان دادن به این فاجعه هولناک لازم است هر ملتی در کنار زبان مادری خود با فراگیری زبانهای اروپائی مخصوصا زبان انگلیسی، فرانسوی و یا آلمانی( ازهمان دوران کودکستان)، خود را از اسارت فرهنگی و هژمونی دیکتاتور مآبانه زبان فارسی نجات دهد!
در خاتمه لازم است به این نکته نیز اشاره شود با توجه به هژمونی سیاسی پانفارسیسم و استبداد زبان فارسی در ایران، و انکار زبان و فرهنگ ملل غیر فارس، و بدتر از آن اسرار و تحمیل زبان عقیم فارسی بزور سرنیزه بر گرده ملل غیر فارس، جای هیچگونه تعجب نیست که دیر یا زود جغرافیای موسوم به ایران از هم بپاشد!