Skip to main content

اقای رنانی با سلام،

اقای رنانی با سلام،
سعیدرضا
عنوان مقاله:
سکوت ملی، امید ملی

اقای رنانی با سلام،
مقالات قبلی شما را نخوانده و نمیتوانم در رابطه با انها نظری بدهم، ولی آنچه شما در این نوشتار در صدد بیانش هستید را نه تنها در مسیر احقاق حقوق مردم ندانسته، بلکه در مسیر حفظ رژیم ضدبشری موجود میبینم.
شما همه را دعوت به سکوت میکنید، آنهم در برابر دیوی مستبد و طمعکار. اگر صدای تپیدنهای دلها را، که کم کم میرود تا فریاد شود، ساکت کنیم، مطمئن باشید که این جماعت قرون وسطایی کشور را به نابودی کامل می کشانند.
دوست عزیز تحلیل شما شاید در رابطه با دولتی خطاکار ولی قانونمند و منصف که از خطای خود درس میگیرد و در صدد اصلاح ان بر میاید صحیح باشد، ولی در رابطه با استبداد مذهبی و نماینده خود خوانده خدا بر روی زمین، که خودش را ملزم به پاسخگویی به هیچ مرجعی نمیداند، قطعا خاک به چشم مردم ریختن است.
در خاتمه شعر"فاجعه سکوت" را تقدیم خوانندگان محترم می نمایم تا نظرگاهم روشنتر شود.

فاجعه سکوت

وقتی صدای قهقهه مرگ در فضا
می پیچد و سکوت عزادار میشود

وقتی که سرب داغ به هر کوی برزنی
میبارد و زمین همه تب دار میشود

وقتی ستاره خاک سیه بوسه میزند
صد پاره گشته طعمه کفتار میشود

وقتی که کاروان همه بیراهه میرود
مفتی شهر هرزه و خونخوار میشود

وقتی صدای ناله محزون مادران
هر صبحگاه بدرقه دار میشود

وقتی که ابر پرده به خورشید میکشد
گل در کویر تشنه چونان خار میشود

وقتی که درد و رنج به درمان نمی رسد
چون هر طبیب دشمن بیمار میشود

وقتی اذان خون ز گلدسته های شهر
میریزد و به گوش من اوار میشود

از من مخواه مهر سکوتی به لب زنم
چون در سکوت فاجعه تکرار میشود

سعید رضا
زمستان ۱۳۹۴