Skip to main content

من و کیانوش از طریق برنامه

من و کیانوش از طریق برنامه
محسن کردی
عنوان مقاله:
میتوانست موفق تر باشد

من و کیانوش از طریق برنامه گفتگوی پالتاک مدتها بود که یکدیگر را می شناختیم. هرچند من

از طیف سیاسی راست و کیانوش چپ بود اما هرگز مشکلی در گفتگو نداشتیم حال آنکه همان زمان در پالتاک حس میکردم که وقتی من در اتاق چپها حضور پیدا میکنم و حرف میزنم رفقا سبیلها را از خشم میجوند که این بیگانه کیست که در میان ما خود را سبک میکند و حرف میزند. اما کسانی مانند من و کیانوش و تنی چند از دوستان چپ و راست با حضور در بحث های زنده به این برداشت رسیده بودیم که زمان آن رسیده است که دژهای فکری را فرو بریزیم باهم در آمیزیم تا بتوانیم طرحی نو در اندازیم. هرچند همچنان ریشه ها در همان دژها مانده بود. جوانکی که با یکی دو جزوه ظرف دو سه هفته یک کمونیست دو آتشه شده و احتمالا تا پای دار مرگ جمهوری اسلامی هم رفته بود حال در پیرانه سری برایش سخت بود که به آن عقاید وفادار نماند. همانقدر سخت که بخواهی یک حاجی نمازخوان را از اسلام به بیدینی دعوت کنی. در این مورد راستها مشکل زیادی نداشتند. اولا اغلب نمیدانستند که راست هستند چرا که در سازمانی نبودند که سر و سامانی به ساختار عقیدتی شان بدهند ثانیا به همین دلیل «بی هویتی سیاسی» برای شان همنشینی با دیگران اهل سیاست مشکل بزرگی نبود. برخی رفقای چپ همچنان در مرحله «تنزه سیاسی» قرار داشتند. بهرحال روزی که کیانوش با من برای ایجاد سایت تماس گرفت از ایده اش بسیار استقبال کردم هرچند نتوانستم در اداره سایت باری از دوش او بردارم و در این مورد باید از دوستانی تشکر کرد که این بار را در این سالها با کیانوش شریک شدند.
اما آنچه که در آغاز کار سایت مرا دل آزرده کرد و هنوز هم ادامه دارد پرداختن بیش از حد به مقول اقوام و اتنیکی است. هنگامی که سایت تاسیش شد، تعداد زیادی از نویسندگان مطالب شان را برای سایت ارسال کردند. سایت بخوبی و با مطالبی متنوع کارش را انجام میداد. اما پس از چندی سایت ایران گلوبال با هجوم جدایی طلبان که به دلیل خلوت بودن سایتهای خودشان استقبال از سایت تازه تاسیس ایران گلوبال را هدف مناسبی برای تبلیغات شان میدیدند به میدانی برای تبلیغات اینها تبدیل شد. البته کسانی بودند همان زمان که در طی دو سه ماه همان آغاز به مباحثی که طرح میشد پاسخ لازم را دادیم. من مطلبی نوشتم که وقت و زمان بیش از حد دادن به این مقوله از حالت عادی خارج شده و ما نمیتوانیم سایت دیگری را ببینیم که تا این حد به این مطلب می پردازد. اما این که از ده مطلب ارسالی به سایت 6 مطلب به جدایی طلبان و 4 مطلب به دیگرانی که شاید کاری هم به مقوله تمامیت ارضی نداشتند اختصاص داده شود و حضور مطالب جدایی طلبانه مطالب دیگر را از صفحه اول پس بزند نشان از یک نقشه از پیش تعیین شده داشت که متاسفانه هرقدر به کیانوش در این مورد هشدار دادم جدی نگرفت و نتیجه اش رنجش بسیاری از نویسندگان سایت بود که یا سایت را ترک کردند و یا بسیار کمتر نوشتند. از جمله این نویسندگان من بودم که تا مدتها بندرت به سایت سر میزدم. من هنوز هم معتقدم آزادی بیان و دمکراسی باید نظم خودش را داشته باشد. شما نمیتوانید در مطلب تان بنام آزادی بیان فحاشی کنید. نمیتوان بنام آزادی بیان و دمکراسی از ده مطلب سه مقاله متنوع قرار دهید و هفت مقاله از جدایی طلبی و نامش را هم بگذارید آزادی بیان. این بیشتر به آزادی جدایی طلبان می ماند تا آزادی بیان. علاوه بر آن که سانسور آنجا معنی پیدا میکند که این جدایی طلبان جای دیگری برای بیان نظرات شان را نداشته باشند. در حالی که اینها دهها.. اگرنه صدها سایت و رسانه رادیویی و تلویزیونی و اینترنتی برای بیان نظرات شان دارند. جدایی طلبانی که چند تلویزیون ماهواره ای دارند اگر اینجا هم میدان را از دست ما ایرانیان در بیاورند فکر میکنم به سادگی ما حسابی میخندند.