Skip to main content

دوستان

دوستان
lachin

دوستان...
پرسش: سوسیالیسم چیست؟
پاسخ: عمومی سازی نهادهای اقتصادی در یک سرزمین سوسیالیسم است. ( شعار خوبی است و باز هم قابل اجرا نمی تواند باشد ).
این درست رکن اصلی (( رکود اقتصادی )) در کشورهای به اصطلاح سوسیالیستی و کمونیستی است که حتی باعث (( رشد منفــــی )) اقتصادی هم میشود که همچون کشوری مثل شوروی را از هم متلاشی بکند.
در کشور های صنعتی ( به غیر از تعداد معدودی از کشور های نفتی که اقتصاد وابسته به نفت دارند و نمی دانند بعد از تمام شدن نفت چه کاری را بایستی بکنند ) , محرک اصلی اقتصاد در دست کار و کسب و دکانداران کوچک و یا بقول معروف در دارننده گان (( بیزینس های کوچک )) است. شرکت های بزرگ ماشین سازی, کشتی سازی , هواپیما سازی , ذوب آهن , ,جاده سازی کارخانه های وسایل دفاعی , و........ همه این ها صنابع مادر هستند ولی ( اقتصاد مادری ) نیستند. اجازه بدهید به یک آمار کوچک

امریکائی نظری بیافکنیم.

Small Business by the Number

As of the 2010 Census, there were 27.9 million small businesses registered in the United States, compared to just 18,500 companies of 500 employees or more. Included in that total figure are sole proprietorships (73.2 percent), corporations (19.5 percent), and franchises (2 percent). 52 percent of small businesses are home-based. The most important thing to note? 99.7 percent of U.S. employer firms are small businesses.
همانطور که مشاهده میکنیم بیش از 99 درصد آفرینش شغل و کار در دست شرکت های خصوصی فامیلی و کوچک است که به همان اندازه محرک اصلی اقتصادی هستند. هیچ یک از صاحبان این شرکت ها به همین سادگی به (( عمومی سازی )) تن در نخواهند داد به این خاطر این که اداره یک نهاد اقتصادی به خلاقیّت, مدیریّت, ریسک و سرمایه و از همه مهمتر به پشت کاری و تلاش احتیاج دارد.باز کردن یک کار کسب آسان است ولی اداره کردن و توسعه دادن خیلی سخت است. یکی از مزایاهای شرکت های خصوصی در ابداع و اختراع است و همچنین رقابت. این رقابت با شرکت های دیگر باعث رشد فکری و اقتصادی میگردد که همیشه به هم به سود تولید کننده و هم به سود مصرف کننده است. با این تلاش و سعی و کوشش و اختراعات و رقابت است که محرک اصلی اقتصاد به حرکت می افتد. اگر گارگری و یا کارمندی در نهاد های اقتصادی عمومی بداند که در آخر ماه حقوقش را خواهد گرفت بدون اینکه کار و تلاش بیشتری بکند و یا نکند , آن میل و رغبت و از همه مهمتر با بالا کشیدن ( پناسیل درونی خود و انسانی ) را دست میدهد و بعد از مدتی این نهاد در آمد تولیدی را از دست میدهد. خوشبختانه من با همچین رفتاری با دوستان آشنایان کمونیستی دو آتشه در انگلستان تجربه دارم. از تمام اشنایان کمونیستی دو اتشه من تنها یکی از دوستان بود که در سال اول دکترایش در اسکاتلند, در روزهای فستیوال فرهنگی با فروختن چند نوع لباس در دکه های خیابان همراه با همسرش متوجه شدکه میتواند (( بیزینس من )) خوبی شود . دانشگاه را ول کرد و با سعی و کوشش بیش از حد , توانست اولین مغازه را بزند و بعد از 5 سال کارخانه لباس سازی را در سال 1986 تاسیس کرد که بیش از 60 کارمند برایش کار میکردند . درست عین بیل گیت که دانشگاه هاروارد را ترک کرد تا کمپانی میکروسافت را تاسیس بکند. واقعآ احسن..و همچنین متاسفانه خیلی از دوستان دیگر که از مزایای های دولت انگلستان ( امپریالیستی ) از قبیل خانه , بهداشت عمومی , حقوق بیکاری و.... استفاده میکردند حوصله هیچ کاری را نداشتند.
یکی دیگر از شعار های گمرا کننده سوسیالیست ها و کمونیست ها مربوط به کشاورزان است..(( زمین از آنِ کسی است که در روی آن کار میکند )). ولی شارلاتان بازی کمونیست ها در این جاست که فراموش میکنند که بگویند ( بهره عایده از آن کار کشاورز و زمین مال دولت است )).
بعضی از دوستان شاید تجربه کرده باشند که شغل کشاورزی تنها یک (( شغل )) نیست بلکه یک رابطه ( عاطفی بین انسان و طبیعت ) هم هست. اگر زمین های کشاورزی, عمومی سازی شده و به (( کالخوز )) تبدیل گردد تا بهره این محصولات کشاورزی به جیب دولت برود , هیچ کشاورزی با عشق و جان زراعت نحواهد کرد. فاجعه کشاورزی شوروی را ما مشاهده کردیم که ملت با صف های طولانی در فروشگاه های مسکو منتظر نان و میوه بودند. یک کشاورز آمریکائی نان خانواده خود و 32 خانواده دیگر تهیّه میکند, یک کشاورز فرانسوی نان خانواده خود و 18 خانواده دیگر را تهیّه میکند , ولی یک کشاورز شوروی به آن همه زمین که ،آفتاب هیچ وقت طلوع نمی کرد , حتی نان خود و خانواده اش را نمی توانست تهیّه بکند. در کامنت های دیگر در باره این موضوع بیشتر بحث خواهد شد. بهترین ها را برایتان آرزومندم.