Skip to main content

دوستان گرامی، مر شما را گفتم

دوستان گرامی، مر شما را گفتم
تبریزی

دوستان گرامی، مر شما را گفتم پیش از این که عمومی سازی نهادهای اقتصادی یک سرزمین سوسیالیسم است، همچنین گفتم شما را که رژیم شوروی رژیمی سوسیالیستی نبود و با فروپاشی این رژیم آن چه از میان رفت سرمایه داری دولتی بود نه سوسیالیسم! و نسزد ما را نام بردن از رژیم شوروی با پیشوند و پسوند سوسیالیسم! از آن روی که آن سان که دانایان دانند با فروپاشی رژیم شوروی نه تنها سوسیالیسم در جهان از میان نرفت بلکه راه برای پیاده شدن سوسیالیسم حقیقی در جهان هموارتر شد!

بهتر آن باشد که اکنون بپردازیم به برخی از فلسفه بافی های زرسالاران و سرمایه داران که هم هست و نیست مردم یک سرزمین را به تاراج برند و هم برای تاراج ها و دزدی هایشان فلسفه ببافند و داستان بسازند و زان پس بستانکار نیز باشند! به این سخنان نگاه کنید: (..... سوسیالیسم در شعار خوب است اما قابل اجرا نمی تواند باشد! .....) چرا نمی تواند .....

..... قابل اجرا باشد؟ برای این که: (..... سوسیالیسم رکن اصلی رکود اقتصادی در کشورهای سوسیالیستی و کمونیستی است! .....) و از اینها گذشته: (.....اداره یک نهاد اقتصادی به خلاقیت، مدیریت، ریسک و سرمایه و از همه مهمتر به پشتکار و تلاش احتیاج دارد! .....) چرا که: (..... یکی از مزایای شرکت های خصوصی در ابداع و اختراع است و همچنین رقابت، این رقابت با شرکت های دیگر باعث رشد فکری و اقتصادی می گردد که همیشه هم به سود تولید کننده و هم به سود مصرف کننده است! .....)

دوستان گرامی، همواره دشمنان سوسیالیسم که همانا زرسالاران و سرمایه داران هستند هم پول های هنگفتی با ارقامی نجومی و باور نکردنی به جیب می زنند و هم درباره دزدی های بی حساب و کتابشان فلسفه بافی می کنند که نمونه هائی از آن فلسفه بافی ها را دیدیم! از دیرباز گفته اند که: (زر نباریده زآسمان به سرت / یا خودت دزد بوده ای یا پدرت!)

دوستان گرامی، بهتر است برای فهم بهتر این فلسفه بافی ها به نمونه ای از نهادهای خصوصی اقتصادی به نام بانک خصوصی بپردازیم، چند زرسالار میلیاردر که میلیاردها پول دارند و روشن نیست این پول ها را از جائی دزدیده اند یا از پدر دزدشان آن پول ها را گرفته اند گرد هم می آیند و پول هایشان را روی هم می گذارند و یک بانک خصوصی درست می کنند، سپرده گذاران که بسیاری از آنها نیز مردم کوچه و خیابان هستند در این بانک حساب باز می کنند و دارائی این بانک چند برابر می شود!

سپس این بانک خصوصی به مردم وام می دهد و از آنها بهره می گیرد و دارائی این بانک خصوصی در سایه رباخواری باز هم چند برابر می شود! وام گیرندگان دو گروه هستند، یک گروه کارگران و رنجبران و مردم کم درآمد کوچه و خیابان هستند که باید از بام تا شام کار کنند تا هم وامی را که از آن بانک خصوصی گرفته اند و هم بهره آن وام را به آن بانک بدهند وگرنه زندانی خواهند شد! گروه دیگر کارخانه داران و سرمایه داران و زرسالاران دانه درشت هستند که از آن بانک خصوصی وام های کلان گرفته اند تا کارخانه ها و بنگاه های اقتصادیشان را بگردانند که در آن کارخانه ها و بنگاه های اقتصادی نیز باز باید کارگران و رنجبران از بام تا شام کار کنند تا وام و بهره آن وام به آن بانک خصوصی پرداخت شوند!

همچنان که دیده می شود بانک خصوصی ابزاری برای چند رباخوار مفت خور برای به دست آوردن پول هائی با ارقامی نجومی و باور نکردنی است که آن دارائی هنگفت و مفت و باد آورده نیز فراورده دسترنج کارگران و رنجبران و دهقانان است و این بانکداران بی آن که کار کنند و رنج ببرند مانند زالو خون مردم را می مکند و روز به روز فربه تر می شوند!

این زالوهای سرمایه دار و زرسالار پس از به دست آوردن کوهی از پول برای خر کردن مردم و خرسواری فلسفه بافی کرده و درباره خلاقیت، مدیریت، پشتکار، تلاش، ابداع، اختراع، نوآوری رقابت، رشد فکری، رشد اقتصادی، کار آفرینی، اشتغال، بهره وری، صادرات، واردات و ..... داد سخن می دهند! البته بانک خصوصی یک نمونه ساده است وگرنه نمونه ها فراوانند!