Skip to main content

جناب لاچین گرامی سلام؛

جناب لاچین گرامی سلام؛
بهنام چنگائی
عنوان مقاله:
کودنی شیخ و شاه، برابر راه فردا

جناب لاچین گرامی سلام؛
نوشته و پرسیده اید:
سوال: اگر کمونیست ها استقلال سیاسی خود را برجسته کرده و به عنوان یک نیروی قدرتمند وارد سیاست شده و حکومت را به دست گرفتند, آیا اجازه خواهند داد احزاب دیگر در زیر سایه دموکراسی به فعالیت خود ادامه دهند؟

دوست من!
بی گمان شما بخوبی آگاهید که دیکتاتوری شاهان پهلوی و خودکامگی های شیخان، و نسل کشی ها و ترورهای پیگیر و پیاپی آنها از نیروهای مترقی، دمکرات، چپ و کمونیست چه آسیب های سنگینی برجای گذارده است. همزمان و به تبع آن سرکوب ها و کشتارها، و دلایل وقوع شان در میان نیروهای چپ و کمونیست اختلاف جدی هست، یک روند پراکندگی ِبلند و یک سکتاریسم و گروه گرائی بیمارگونه در میان خانواده ی چپ و کمونیست ریشه دوانده که به باور من بسادگی قابل حل، درمان و زدودن نیست.
بنابرین! نیروهای چپ و کمونیست هماکنون یکدست و همگرا نیستند و ناگزیر در فراروئی مبارزه طبقاتی

خود برابر راست، راست میانی و طیف لیبرال ملی مذهبی ها بعنوان قطب قدرت جایگاه تعیین کننده ای حالا ندارند. و همینک و در همین آغاز روند فروپاشی و سرنگونی، و چالش پسادوران آن نیز می توانیم ببینیم و می بینیم که او نمی تواند به یک نیروی مقتدر سیاسی دست یافته و فراروید؛ چه رسد به اینکه او بخواهد به تنهائی قدرت سیاسی را تصرف کرده و بنا به "نگرانی" شما یکه تازی سیاسی کند. نه چنین چیزی متصور نیست، هم بخاطر باور و نجربه های خود و هم بخاطر پراکندگی آشکارش!

اما از این بخش که بگذریم، می رسیم به اینکه یک حقیقت آشکار وجود عینی و قابل لمس دارد، آن اینکه نیروی های چپ و کمونیست ایران و جهان "پتانسیل مادی و اجتماعی طبقاتی" بالائی دارند؛ همانگونه که همزمان بحران ایدئولوژیک کمرشکنی را هم برکول می کشند.
و شرایط چندش آور و مرگبار سرمایه سالاری نئولیبرال جهانی، آنهم با دمل چرکین آن (( ترامپ)) می بینیم که با یاران صهیونیستی در منطقه، و با درندگان ناتوئی اش در جهان قصد ویرانی همه ی ارزش ها و دستاوردهای تاریخ نوع انسانی و مردمسالاری را دارد. البته اگر بتواند!؟ خودش که دیروز گفت: آمریکا نمی تواند برای همیشه ژاندارم جهان باقی بماند! و این درست است. کارگران و مردمان بیکار و گرسنه و خشمگین جهان بیش از این میلتاریسم ویرانگر امپریالیسم آمریکا و یارانش را تاب نمی آورند.

اما ما با تجربه های تلخ، درهم شکسته و ویرانگر چپ و کمونیستی گذشته، هم مای چپ ایرانی و هم کمونیست های جهانی درس های گران و فراوانی را از گذشته ها فراگرفته و کم و بیش سال هاست که بکارمی گیریم. با این تفاوت که روند دگرگونی بسان زایش نوزاد، برای مادر بسیار دردناک و سخت می باشد. همچنانکه حفظ دستآوردهای پیشینیان ما نیز در جای خود ارزشمندی تاریخی ولائی دارد که از آنها هم آموخته ایم.

حالابرگردیم به کشورمان و یافتن پاسخی به نابرابری ها و سرکوب ها و تبعیض هائی قومی، مذهبی، اتنیکی و ملی ایکه بواقع نه تنها وجود شرم آور، بلند و دردآور داشته، بلکه همچنین وجود آنها مایه چنددستگی، ناتوانی قدرت اجتماعی طبقاتی و هراسناکتر از همه مادر ستیزهای کور قومی و ملی در میان جامعه ی رنگین کمانی ما شده، و پیوسته بسود این یا آن خودکامگان شاهی و شیخی بکاررفته است. خیانت به حقوق بشری که به هیچوجه نباید دوباره تکرارشود. مگر می شود فراموش کرد که راسیسم ...نادان به من " لر" خر می گفت؟ و یا ...! نه هرگز.

در این زمانه ی پرآشوب و رشد گردنه گیری های سرمایه سالاری نئولیبرال و بهره کشی ظالمانه " ملی داخلی" و " منطقه ای جهانی" از کارگران و زحمتکشان نشان می دهد که (( درد و درمان "نوع انسان کار" در همه ی "جهان" یکی ست.))، و دیگر عصر یکه تازی مذهبی، قومی و قبیله ای و سرکوب های اتنیکی شاهی و شیخی نباید مانع همبستگی آنها شود! و می باید برای همیشه تبعیض به پشت سر سپری شده، و حق تعیین سرنوشت ملت ها بدست خود آنها باشد و می باید بخواست مستقل هریک از آنها خودمدیریتی سپرده شود؛ همچنانکه آموزش بزبان مادری و ترویج و تشویق اتنیک آنها و یافتن ابزارهای همزیستی مسالمتجویانه در یک کشور به میل و به اختیار دلبخواهی!

ما اجازه نداریم فراموش کنیم که برتریجوئی های رایج گذشته میان این ملت علیه ملت دیگری، و جدائی ها و شکاف های میان آنها می تواند همگی را بسادگی به تیغ جهانخواران خارجی، و در داخل به دندان تیز درندگان فاشیست، ناسیونالیست، فناتیست، پانیست و ...بسپارد. هوشیارباشیم! ما از مزایای عدم تمرکز قدرت، قدرت افقی و قدرالیسم کم کم می دانیم و ناگزیر باید با امیدواری و یکپارچگی کنارهم بایسیم!

در این راستا بنا به گواه تاریخ، چپ ها و کمونیست ها همیشه در کنار کارگران و توده ها بوده و بی کوتاهی و مضایقه مدافع برابریجوئی و تبعیض زدائی بوده و خواهدماند.
باسپاس