Skip to main content

خوشمان آقا سازاخ... واقعا از

خوشمان آقا سازاخ... واقعا از
محسن کردی

خوشمان آقا سازاخ... واقعا از

این لفظ قلم لذت بردم. ایکاش همیشه اینقدر مودب بودید و علاوه بر آن و مهمتر مستدل حرف میزدید که این بار مستدل هم سخن گفتید. شما در گفتار پیشین تان بحث سیاسی نکردید بلکه رجز خواندید. عزیزم مگه داری تخته نرد بازی میکنی که رجز میخوانی؟ فکر کن شما الان در مجلس ایران رهبر حزب دست چپی فلان هستی و پشت تریبون مجلس که مستقیم از تلویزیون ملی در سراسر ایران پخش میشه در مورد حزب لیبرال دست راستی این گونه سخن بگویید: باید بعرض ملت شریف ایران برسانم، این حزب دست راستی مخالف ما، متشکل از فوجی از ساواکی ها و گارد شاهنشاهی و ارتشی وفادار به شاه و فرزندانشان در تهران و شهرهای بزرگ دور هم جمع شدند، و اکثرا هم دکان بقالی و آجیل فروشی و چلو کبابی باز کردند، و تعدادشان هم آنقدر زیاد است که مگس می پرانند، و صبح تا عصر کارشان فقط لایک کردن سخنان رضا پهلوی و بد و بیراه نوشتن به مخالفین او می باشد، آنها در دنیای مجازی، بخاطر بیکاری، شاید آمار به چشم خوری داشته باشند، ولی در داحل کشور هیچگونه پایگاه چشمگیر مردمی ندارند، با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمیشه و ما پاسخ اینها را در انتخابات پیش رو خواهیم داد.
البته یک مقدار دستکاری کردم که متوجه بشوید که دارید چه میکنید. این که رضاپهلوی بین مردم هوادار ندارد بسیار خوب، این حق شماست که این نظر را داشته باشید. قشر دانشگاهی و فیلسوف و شاعر و رئیس بانک هم هوادار شما. اما این که همه هوادارن رضاپهلوی آجیل فروش و قناد و ساواکی هستند خب قبول کنید که اگر توهین آمیز نباشد یخورده بی انصافی است. کمی هم جا برای صنف کله پز و حمامی مقنی و امثالهم هم بگذارید عزیز.. شاید اونها هم به شاه تمایل داشته باشند! از شوخی گذشته شما که ظاهرا اهل سیاست هستید باید بدانید که این چند جمله را اگر در مجلس ایران بر زبان بیاورید حتا رسانه های چپ هم ناچار خواهند شد شما را کباب کنند. بازهم درس سیاست بدهم این که بشین و بتمرگ و بفرما یک معنی دارند اما شما کم خطر ترین وسیله را برای رساندن منظور استفاده کنید.
و اما قضیه آقای قاطبه نمیدونم شما سن و سال تون قد میده یا نه ... زمان اون خدابیامرز که نور به قبرش بباره، یه برنامه ای بود بنام اختاپوس که پرویز صیاد درست میکرد و نوذر آزادی هم در نقش آقای قاطبه، یک کرمانشاهی متعصب ظاهر میشد و هرگاه کسی سخنی میگفت که بر او گران می آمد میگفت: اختیار دارید، قند میشکنید، شکر میخورید». و طبق معمول مردم ایران هم این تکیه کلامها رو از تلویزیون میگرفتند و به منظور بد هم برداشت نمیکردند. ما هم با بروبچ همین گونه برداشت میکردیم. این بکلی با اون پاسخ به دیگری که میگه «تا تو باشی که از این شکرها نخوری» تفاوت داره. این که قاطبه میگفت معنی اش چیزی مثل: «چوب کاری میفرمایید»، «دیگه ما رو شلاق نزنید» یا اختیار دارید خالی..چیزی تو این مایه ها اعتراضش رو نشون میداد. خلاصه یادتون باشه با «تو شکر میخوری» اشتباه نگیری که طرف کلی شاکی میشه خخخخخ