Skip to main content

زمانی که با استدلالهای آبدوغ

زمانی که با استدلالهای آبدوغ
آشچی
عنوان مقاله:
یکی باید بگوید؛ مرگ بر این مردم!

زمانی که با استدلالهای آبدوغ خیاری و صد من یک غاز لختی و رخوت و بیحالی و عدم تشکل آذربایجان را به فریاد در سکوت و مزخرفات و مستهجنات دیگر تشبیه می کردید، باید فکر این جایش هم می بودید که نبودید چون سطح فکر و افق دیدتان همین است که هست! حالا چه دارید برای گفتن حضرت آقا؟ به دختر جوان تورکی تجاوز شده و بعد کشتنش. این ملت تورک حماسه آفرین حالا چرا جیکش در نمی آید؟ مکتب تبریز را کجایمان بگذاریم حالا؟ غیر از این است که همه اینها صرفا ساخته پریشان فکریهای جنابعالی و امثال جنابعالیست که مثل دن کیشوت همه چیز را در هم و بر هم می بینید و در عین حال عقده نطق کردن دارید؟ چرا نمی گویید که مثلا چرا مکتب تبریز (که آخرش کسی متوجه نشد چی هست!) در حمایت از اسماعیل بخشی و کارگران هفت تپه به میدان نمی آید؟ چون آنها فارس هستند و حقشان است؟ واقعا که! چشمتان را باز بکنید و ببینید که ملعبه اطلاعات رژیم شده اید.

یک بار هم که شده، در طول عمرتان درایت به خرج دهید و یک دفعه هم زرنگتر از آخوند و پاسدار باشید و کار مفیدی انجام دهید. یعنی لطفا، خواهشا، التماسا، حرف سیاسی نزنید. شر مرسانید یعنی. بروید بچسبید به همان شعر گفتنهایتان. قرار نیست همه سیاسی کار باشند. سیاست آدم خودش را می خواهد؛ دنیای شعر و شاعری نیست یعنی. دنیای ادبیات ارزش خودش را دارد. باور کنید با این دخالتهایتان در مسائل سیاسی شبیه آن امام جمعه ای هستید که نخود هر آشیست و لاجرم گند می زند به همه کارها.