Skip to main content

خانم فرح پهلوی -دیبا..... خوش

خانم فرح پهلوی -دیبا..... خوش
lachin
عنوان مقاله:
شام آخر در تهران؛ روایت آخرین شبانه‌روز شاه و ملکه در ایران

خانم فرح پهلوی -دیبا..... خوش به حال شما که زنده از ایران فرار کردید و به سرنوشت رومان اوف های تزاری دچار نشدید. من هم مثل میلیون ها و میلیون های دیگر , از برکت دیکتاتوری شوهر شما , شام آخرم را چهل سال پیش با خانواده ام خوردم. خوشبختی شما در اینجا بود که این ملت (( نمـــــــک شنــــــــــاس )) چندین سال برایتان زندگی شاهانه را درست کردند و از شما و خانواده مبارکتان یک ریال هم
به عنوان (( عوارض ناشی از درآمد )) نگرفتند و توانستید زندگی بدون دردسری را در اروپا و امریکا ادامه بدهید. ولی 99% از ما ها زندگی پر فراز و نسیبی را گذراندیم که لااقل نسل دوم ما زندگی بدون دغدغه و بدون دردسر و شرافتمندانه ای را داشته باشند. اگر شوهر شما هم مثل پادشاه ( کریستن 10 ) دانمارک بود, بجای فرار کردن ,با ملت می نشست و بجای ( گوش دادن به صدای انقلاب که انقلاب سفید باعث اصلیش بود ), برنامه ای طرح

ریزی میکرد که مملکت به دست آخوند ها نیافتد, آن وقت من و شما و میلیون ها خانواده دیگر هم شام آخر را با خانواده میل نمی کردیم. ولی نقطه مضحک این جاست که کسی که از زمان کودتای 28 مرداد صدای انقلاب را می شنود و به این صدا گوش میدهد ولی هیچ کار نمی کند , یا قدرت شنوائیش را از دست داده است , یا قدرت فکر کردن را و یا هر دو این ها را. بدان جهت است که در سال 57 یک ( بیگانه ) به منزل شما تشریف می آورد و به شما ( امر ) میکند که ( برای تعطیلآت به خارج از کشور تشریف ببرید). و تشریف بردن شما برای تعطیلات به خارج از کشور این را می رساند که ان بیگانه صاحب اصلی این سرزمین (Real State Owner مالک زمین ) بوده و شما وشوهرتان هم (Property Manager مدیر و اداره کننده زمین ) بودید. در پایان خوهشمندیم که به این نژاد پرستان آریائی هم گوشزد بکنید که بیشتر عرب ها را تحقیر نکنند و حرف های غیر دوستانه و ناسزا را برایشان نگویند. همانطور که در سال 57 متوجه شدیم بعد از این همه خدمت به اروپائیها و امریکائیها , هیچ کشوری حاضر نشد که شما و شوهر شما را بپذیرد. تنها این دوست عرب ( انور سادات ) بود که از شما پذیرائی کرد. دوست بودن حقیقی یکی از خصلت های فرهنگ عربی است. و بدان جهت است این عرب یعنی انور سادات ( حتی جانش ) بخاطر این دوستی از دست داد...من هرچند که شام آخرم را با پدر و مادر و برادری که هیچ وقت رویشان را نخواهم دید ( همه در گذشتنتد ) خوردم , ولی قسم به روح این رفتگانم , خیلی دلم میخواهد با شما نیم ساعتی صبحانه بخورم. چون حرف های (( نیسگیلّی )) مرا تنها شما با زبان ترکی خواهید فهمید.