Skip to main content

سلام جناب lachin گرامی؛

سلام جناب lachin گرامی؛
بهنام چنگائی
عنوان مقاله:
برابر دکان دینمداری و دمکراسی امپریالیستی بایستیم

سلام به جنابان آ. ائلیار و lachin گرامی؛
دوست گرامی! شما برایم نوشته اید که یک کمونیست نمی تواند دمکرات باشد. خوب، من به دیدگاه شما بردبارانه احترام می گذارم، خوب چکارمی شود کرد و یا گفت؟ جز تشویق آزادی بیان و ابراز عقیده!؟ بگذریم
و سپس نوشته اید:
به همان نسبت هم دموکراسی امپریالیستی هم نداریم...این دو عبارت دو موضوع متفاوتی هستند.

در این مورد من با درک و برداشت شما از دمکراسی امپریالیستی، البته آنگونه که ترکیب آندو را نقد می کنید و یا آنرا دو سوژه متفاوت می بیند همخوان نیستم.
چرا؟ چون: راهبردها و راهکارهای این ساختار ضدبشری امپریالیسم آمریکا را می باید چندسویه دید و بررسی تاریخی بلند کرد تا دمکراسی آبکی و یکسویه اش برای توده ها بهتر شناسائی و افشاشود.
البته دمکراسی تنوع و عمر بلندی دارد. هر ساختاری از گذشته های دور چه در "دمکراسی آتنی" یا چه در همین دمکراسی به گفته من ـ

" امپریالیستی یا بگونه ای: "دمکراسی بورژوائی" کارکردها و اهداف منافع طبقه ای در برابر دیگر طبقات و... را نمایندگی کرده و به هررو هر ساختاری، دمکراسی ویژه ای را در عرصه به اصطلاح حکومت "مردمسالاری" یا چنین که در آمریکا می بینیم مردمفریبی داشته است. و بیاری آن توانسته فرصت هائی را برای اقلیتها، تابوگریزی ها و مهمتر از همه "خطای کمتر و کنترل دولتمردان" بدست دخالت "هیچگاه نه مستقیم" مردمی بسپارد. و یا همو با فریب های فراوانی بنام دمکراسی اختیارها و اعتراض های دمکراتیک و مردمی را در متن و بطن تاریخ سیاسی خویش در دست قدرتمند قضائی داشته و سرکوب و بهره کشی را با چماق دمکراسی همزمان و موازی باشند. برای چه؟ برای اینکه: مرز حاکم و محکوم، توانا و ناتوان، تنگدست و دارا و... در داخل کشور برهم نریزد و حاکمین از هم نپاچد.
و در پهنه جهانی نیز همین "دمکراسی امپریالیسم آمریکا" راهبردها و راهکارهای تداوم سرکردگی خویش برجهان را دارد تا بتواند همچنان غارتگرانه و میلیتاریستی با دمکراسی ویژه ی خود در برابر کشورها و ملت های کوچک و ناتوان با زور و باجگیری آنان را به سرسپردگی وادارد. همچنانکه در این 243 سال استقلال از بریتانیا و تشکیل حکومت فدرال، منهای هفده سال آن، این جهانخوار گردن کلفت پیوسته بیرون از مرزهای خود به جنگ و دخالت نظامی و سیاسی در سراسر جهان مشغول بوده است.

بیائید تنها به بازتاب دمکراسی این هیولای جهانی در همین دوره های آخرین 5 تن رئیس جمهوری ( منهای بوش پدر) که هنوز زنده اند نگاهی بیفکنیم!
بهتر است پیش از همه یادآورشوم که هیچ رئیس جمهوری آمریکا را سراغ ندارم که بیرون از مرزهای کشورش به مداخله، جنگ و تجاور سیاسی نظامی دنپرداخته باشد! نمونه ها:

در پرونده ی طلائی دمکراسی کارتر: السالوادور، گواتمالا، انگولا، افغانستان
" " " " کلینتون: بالکان، عراق، سودان، رواندا
" " " " بوش پدر که بتازگی مرد: جنگ خلیج، پاناما، سومالی، اتحاد شوروی
" " " " جورج بوش: عراق، افغانستان
" " " " اوباما: لیبی، سوریه، یمن، افغانستان، اکراین ــ و همین آقای "سیاست چنج" که مردم را فریب داد. در مورد جنایت های ضدبشری گوانتانامو، با وجود اینکه قول داد که آن زندان و شکنجه گاه گوانتانامو را برخواهدچید به گفته خود پایبند نماند و ترامپ نیز همچنان!

این گفته های کوتاه پیرامون آمریالیسم آمریکا تنها در عرصه سیاسی بود که بخشی از درندگی این دمکراسی امپریالیستی را افشا و رسوا می کند.
باسپاس و پوزش از اینکه خسته ام و دیرشب است و توان ادیت نوشته ام را ندارم.